Friday, June 29, 2007

کوکا ایران (کوکامشهدی)هم تحریم شد


در پی اختصاص یک عدد نوشابه جایزه روی خرید هر ۳عدد نوشابه ۱.۵لیتری کوکا با درب زرد واطلاع شرکت کوکاکولا جهانی از پرکردن این نوشابه ها با مواد اولیه ایرانی و کاهش قیمت تمام شده شرکت خوشگوار خراسان متعلق به آقای یزدی را تحت تحریم قرار داد که از ۴شنبه هفته گذشته به اجرا در آمد که این نوشابه نسبتا خالص را هم از مردم زوال آورد.

Thursday, June 28, 2007

نظرسنجي در آمريکا براي حمله به ايران


اگر چه طي ماه هاي گذشته کارشناسان بسياري اعلام کرده اند حمله نظامي آمريکا و يا اسراييل به ايران به دلايل مختلف غيرمحتمل است، اما همچنان اظهار نظرهاي مقامات آمريکايي دراين زمينه ادامه دارد. از جمله اظهار نظرهاي ياد شده مي توان به نقطه نظرات کانديداهاي رياست جمهوري آمريکا طي هفته هاي گذشته اشاره کرد که درآن سرسختانه خواستار برخورد با ايران شده بودند. علاوه بر آن سناتور جو ليبرمن دراظهارنظري جنجالي گفت که "اگر تهران خواست بين المللي مبني بر توقف برنامه هسته اي اتمي را اجابت نکند، ايالات متحده بايد خود را براي استفاده از حمله نظامي عليه ايران آماده کند." اگر چه ايران بارها اعلام کرده که برنامه هسته اي معطوف به تهيه سلاح اتمي ندارد و اين برنامه را به منظور توليد برق دنبال مي کند. هيچ يک از آژانس هاي سازمان ملل نيز تاکنون از وجود برنامه معطوف به سلاح اتمي چيزي نگفته اند.
به دنبال اظهارات اين سناتورآمريکايي، سايت خبري آمريکايي "نيوزمکس"، يک نظرسنجي اينترنتي "ملي" راه اندازي کرده و با طرح اين سوال که "آيا ما بايد ايران را بمباران کنيم؟" از خوانندگان خود خواسته است که نظر خود را دراين زمينه بگويند. درجاي جاي صفحه نظرسنجي هم ذکر شده که " فوري" است. اين وب سايت خبري پرسيده است که با توجه به اظهارات سناتورليبرمن، به نظرسنجي جواب بدهيد. به نوشته گردانندگان اين سايت خبري، قراراست نتايج اين نظر سنجي دراختيار رسانه هاي عمده آمريکا و همچنين نمايندگان کنگره قرارخواهد گيرد: "ما مي خواهيم بدانيم شما واقعا چگونه درمورد اين موضوع جنجال برانگيز فکر مي کنيد منابع کليدي رسانه اي و ديگران مي خواهند نظر شما را بدانند." در ادامه سوالاتي طرح شده که درآن کارابودن تلاش هاي آمريکا براي مهار برنامه هسته اي ايران، اعتماد آمريکا به سازمان ملل براي متوقف کردن برنامه هسته اي ايران، همسان بودن خطر ايران با خطر صدام پيش ازحمله آمريکا، حمله به ايران، اينکه چه کسي بايد اين حمله را انجام بدهد و مواردي ازاين دست سخن به ميان آمده است.
اگرچه نظر سنجي هايي اينچنيني به صورت گسترده اي توسط رسانه ها ومراکز تحقيقاتي در آمريکا به صورت متناوب انجام مي شود، اما با توجه به حساسيت هاي زماني و پيامدهاي سياسي سخنان افرادي مانند جوليبرمن، واکنش هاي به موقع و گسترده مي تواند، نشان دهد که جامعه هدف، عملا چه نگاهي به اظهارات بي بنياد و مخرب کارگزاران آمريکايي درسطوح مختلف دارد. مزيت اين نظرسنجي آنلاين حداقل اين است که هرکسي مي تواند آن را پر کند.
هموطنان ايراني به خصوص درسراسر جهان، ازايران گرفته تا آمريکا، کانادا و اروپا مي توانند با ارسال نظرات خود، رويکرد جامعه ايراني را درخصوص مهلک بودن چنين اقدامي و خامي اظهارات ياد شده اعلام کنند. با کليک کردن بر روي آدرس زير مي توانيد وارد صفحه ياد شده بشويد و راي بدهيد

بنزین بازی


اصلا فکرش را می کردید که در عرض چهار ساعت مملکت چنان برود هوا که از هیچ کس هیچ کاری برنیاید؟ کلی از دیروز دارم به این موضوع فکر می کنم که این انبار باروت آماده اشتعال، چقدر خطرناک است. در بررسی خبرهای مختلفی که به ما می گوید که در عرض 4 ساعت 13 پمپ بنزین آتش گرفته، 3 فروشگاه شهروند به غارت رفته، یک بانک مورد حمله قرار گرفته و موضوع بنزین به مهم ترین خبر کشور تبدیل شده و از امروز ترافیک تهران شدیدا خلوت شده است، گرفتن چند نتیجه گیری اخلاقی ضروری است. اول: به نظر می رسد مردم عزیز ایران ما دست به اعتراض شان خوب است، منتهی به جای اینکه به دولتی که اقدام حساب نشده ای کرده اعتراض کنند، اموال خودشان را نابود می کنند و همدیگر را کتک می زنند. دوم: مردم ایران می توانند براحتی بخاطر چیزی که اثری در زندگی شان ندارد، مثلا همین افزایش قیمت بنزین و سهمیه بندی آن که چندان هم زندگی مردم را زیر و رو نمی کند، یا مثلا حرکت سریع تر در خیابان و جاده و یا رفتار حساب نشده مالی، زندان بروند و کتک بخورند و حتی کشته شوند، ولی برای چیزهایی که اثر مهمی در زندگی شان دارد، حاضر نیستند هزینه بپردازند. در حقیقت من فکر می کنم مردم ایران هزینه را وقتی می پردازند که به زور از آنها گرفته شود.سوم: اصولا در ایران کسانی که اعتراض می کنند با کسانی که فکر می کنند دارند اعتراض می کنند فرق اساسی دارند، معمولا کسانی که فکر می کنند دارند اعتراض می کنند، کار خاصی نمی کنند، فقط در مورد اعتراض حرف می زنند یا فکر می کنند، اما کسانی که اعتراض می کنند در مورد اعتراضی که می کنند فکر نمی کنند، یک دفعه به خودشان می آیند و می بینند اعتراض کرده اند. چهارم: پلیس در ایران فقط برای مقابله با کسانی وارد عمل می شود که فکر می کنند و به فکر کردن آنها می گویند اقدام علیه امنیت ملی، اما علیه کسانی که واقعا اقدام علیه امنیت ملی می کنند، کاری ندارند. پنجم: دیروز گروهی از نمایندگان مجلس که خودشان با قید دو هزار فوریت طرح بنزین بازی را تصویب کردند، تصمیم داشتند با قید سه فوریت طرحی را که 150 میلیارد پول برای آن مصرف شده و بخاطر آن کلی کار انجام شده، لغو کنند و اصرار عجیبی هم داشتند که بسرعت این کار انجام بگیرد. ششم: پلیس از ساعتها قبل در جریان بود که احتمالا ملت یک فتنه حسابی راه می اندازند، به همین دلیل از بعد از ظهر اقدام وسیع خودش را برای مبارزه با بدحجابی آغاز کرد.هفتم: اصولا اپوزیسیون باید به پوزیسیون بیاید، تقریبا همه آنچه از دیشب ملت انجام دادند کمابیش شبیه حرف ها و رفتارهای احمدی نژاد بود. و نمونه مشخص این که یک معترض در محل پمپ بنزین که شما در ده متری اش با سیگار رد بشوید خطرناک است، کبریت کشید تا آنجا را آتش بزند، و اولین اتفاقی هم که برایش افتاد این بود که خودش سریعا آتش گرفت. این دقیقا کاری است که احمدی نژاد دارد با ایران و دولت و خودش می کند.هشتم: من تا به حال فکر می کردم برای حفظ مملکت باید برای تغییر دولت و حکومت باید تلاش کرد، از چند ساعت قبل به این نتیجه رسیدم که باید بروم ایران و وارد نیروی انتظامی بشوم تا جلوی ملت دیوانه را که واکنشی از دولت دیوانه است، بگیرم. البته احتمالا اگر وارد نیروی انتظامی می شدم، حتما من هم می رفتم برای مبارزه با بدحجابی...نهم: در ایران بعید است که تا ده سال دیگر یک دولت دموکراتیک و قدرتمند و با ثبات روی کار بیاید، اما اصلا بعید نیست که تا یک هفته دیگر یک انقلاب تصادفی رخ بدهد که دودمان همه مان را برباد بدهد.دهم: فاجعه پنج تیر را هیچ وقت از یاد نبریم، یک دولت که فکر کردن را تعطیل کرده، با حمایت یک مجلس که بدون کارشناسی تصمیم می گیرد، در عرض یک روز کاری می کنند که ملت عصبی خودشان را آتش بزنند و در همان موقع پلیس برای حفظ امنیت اخلاقی با بدحجابی مبارزه می کند.
چشمم آب نمی خورد که اتفاقی چیزی...یازده و اهم اخبار: درست در زمانی که همه چیز در حال به هم ریختن است، با یکی از آشنایان که انسان معتقد و مومنی هم هست، تلفنی حرف می زنم، می گوید که در شهر خبر خاصی نیست. یک لینک از نمایشگاه گروهی تعدادی از خانمهای عکاس و نقاش را هم می فرستد که کلی عکس های بامزه و جالب در آن است. تهران، همین است! هر کسی کار خودش را می کند، مثل عبور از تونل وحشت که اسکلتی جلوی آدم ظاهر می شود و همه فریاد می زنند و بعد همه با هم می خندند، همین جوری است.

سهمیه بندی

Wednesday, June 27, 2007

به آتش کشیده شدن یک پمپ بنزین در پی آغاز سهمیه بندی

سه شنبه شب در پی اعلام این خبر از سوی دولت ایران که طرح سهمیه بندی بنزین را پس از نیمه شب به اجرا می گذارد، حداقل یک ایستگاه پمپ بنزین در تهران به آتش کشیده شده است.
مردم پس از اعلام خبر از تلویزیون ایران فقط دو ساعت مهلت داشتند باک اتومبیل های خود را پیش از اجرای طرح پر کنند.
به گزارش ایسنا، خبرگزاری دانشجویان ایران، در سایر جایگاه های سوختگیری در تهران نیز درگیری هایی روی داده است. گزارش ها همچنین حاکی از بروز درگیری های مشابه در گرگان، مازندران، آذربایجان غربی و شرقی است.
درحالی که سایه تحریم های بین المللی بیشتر بر ایران به علت خودداری جمهوری اسلامی از تعلیق بخش های حساس برنامه اتمی اش سنگینی می کند، دولت سعی دارد مصرف سوخت را مهار کند.
به گزارش خبرنگاران بی بی سی در تهران، شاهدان عینی حداقل یک ایستگاه بنزین را که در حومه غربی تهران در آتش می سوخت دیده اند و بنا به برخی گزارش ها سه نفر در این آتش سوزی جان باخته اند.
ایسنا از به آتش کشیده شدن "برخی" پمپ بنزین ها خبر داد و مدیر عامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده های نفتی به این خبرگزاری گفت "شنیده ایم که دو تا سه جایگاه را آتش زده اند."
در سراسر تهران رانندگانی که سعی داشتند پیش از آغاز اجرای طرح باک ها را پر کنند، صف های طولانی در جایگاه های سوختگیری تشکیل دادند.
به گفته خبرنگاران مردم از اینکه دولت فرصت بیشتری پیش از اجرای طرح نداده خشمگین هستند.
سهمیه سواری های شخصی ماهانه 100 لیتر تعیین شده است که تنها کسری از نیاز مردم به خصوص در شهری مثل تهران با ترافیک سنگین است.
بنزین سهمیه بندی شده با یارانه بالا یعنی تقریبا یک پنجم هزینه واقعی عرضه می شود.
دولت اعلام نکرده است که آیا مردم خواهند توانست بنزین را با قیمت واقعی بازار خریداری کنند یا خیر.
سهمیه بندی بنزین قرار بود زودتر یعنی در روز جمعه اول تیر آغاز شود اما تا سه شنبه شب به تاخیر افتاد.
وزیر نفت ایران، علت تاخیر در آغاز سهمیه بندی را "حصول اطمینان از توزیع کامل کارت هوشمند و در زحمت نبودن صاحبان خودروها" عنوان کرده بود.
بر اساس قانون، دولت موظف بود از اول خرداد برنامه سهمیه بندی بنزین را به اجرا بگذارد اما به دلیل آماده نبودن کارت هوشمند و نگرانی از پیامدهای اجتماعی و اقتصادی سهمیه بندی به تاخیر افتاد.

مجلس عاقلل یا دیوانه؟

Monday, June 25, 2007

اعتراض به حجاب به زبانی دیگر

دستگیری ۴ آدمخوار در قطر

انگشت بریده انسان در معده یک بیمار، از راز آدمخواری چهار آسیایی در قطر پرده برداشت. به گزارش فارس، روز گذشته در پی مراجعه چهار مرد آسیایی به بیمارستانی در قطر به خاطر دل‌درد شدید، پزشکان ابتدا بیماری را مسمومیت غذایی تشخیص دادند و هر چهار نفر را برای عکسبرداری به بخش رادیولوژی فرستادند و با مشاهده نتایج رادیولوژی آنچه را که دیدند باور نمی کردند. گزارش پایگاه اطلاع رسانی پلیس، به نقل از خبرگزاری "گلف نیوز" حاکی است، در معده یکی از بیماران انگشت بریده انسان وجود داشت. تکه های بدن انسان در معده سه مرد دیگر نیز دیده شد.بدین ترتیب چهار آدمخوار که هنوز ملیت‌شان فاش نشده و در بیمارستان بستری هستند به پلیس معرفی شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند. بررسی ها نشان می دهد چهار جنایتکار پس از کشتن یک یا دو نفر، جنازه ها را تکه تکه کرده و خام خام خورده اند و به دل درد افتاده‌اند. این گزارش می افزاید: دادستانی قطر به پلیس این کشور دستور داده به محافظت بیمارستان مورد نظر بپردازد تا آدمخوران پس از بهبودی محاکمه شوند

خدیجه (افتخار) دده بالا مرد



گزارش ها حاکی است که "مهستی" خواننده مشهور ایرانی روز 25 ژوئن درگذشت. مهستی که نام اصلی اش خدیجه (افتخار) دده بالا بود در سال 1946 به دنیا آمد و روز دوشنبه در سن 60 سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سرطان فوت کرد. مهستی کار خود را در برنامه معروف گل های رنگارنگ رادیو ملی ایران با آهنگ "آنکه دلم را برده خدایا" آغاز کرد.گفته می شود که هایده، خواهر مهستی، کار خود را پنج سال پس از او آغاز کرد. در طول 35 سال کار خوانندگی، مهستی آهنگ های ماندگار بسیاری اجرا کرد. او در ماه مارس 2007 اعلام کرد که از چهار سال پیش به بیماری سرطان مبتلا شده است. او در سال های پیش از مرگ در "سنتا روزا" در کالیفرنیا با دخترش سحر و همسرش ناصر و دو فرزند دیگرش زندگی می کرد. bbc

چرا شیخ جعفر مجتهدی ، جان اف کندی را کشت

... اما ننوشت که چرا شیخ جعفر مجتهدی ، جان اف کندی را کشت !
شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی ـ سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی ؟!
در کتاب لاله ای از ملکوت ، ج 1 ، ص 258 و 259 خوانده اید که جان اف کندی ( رئیس جمهور اسبق آمریکا ) با تصرف و کرامتی از مرحوم شیخ جعفر مجتهدی کشته شد ، افسوس که در آن کتاب علت این کار شیخ جعفر مجتهدی رضوان الله علیه گفته نشده ! و همچنین بیان نشده که آن شخصی که با [ انگیزش ] و تقویت شیخ جعفر مجتهدی دست به این کار زد ، چه کسی بود ؟
اما بنده از یکی از مشایخ دامت برکاته شنیده ام که سبب بر آشفتن و خشم جناب شیخ جعفر بر جان اف کندی ، این بود که وی در آن روزها و در پی قیام مرد گمشده قالب ، حضرت امام خمینی رضوان الله علیه اهانتی به ایشان کرده بود و مرحوم شیخ جعفر مجتهدی از اهانت وی به خشم آمده بود و کندی را آن گونه به مجازات رساند .
و این هم لطافتی از مرحوم مجتهدی بود که برای ظهور دادن چنین کرامت و تصرفی ٬ به مدرسه فیضیه ( خاستگاه امام راحل ) تشریف آوردند و در آن جا دست به این کار زدند که برقرار باد مدرسه ی فقه صادق آل محمد علیهم السلام !
اما معرفی کسی که با [ انگیزش ] و تقویت مرحوم مجتهدی ٬ جان اف کندی را کشت ، بهتر است هنوز رازی باشد در سینه ها ! ... تا چه زمان بتوان آن را هم بیان کرد ! و این نکته هم گفتنی است که شخصی برای یافتن قاتل کندی ٬ شروع به تحقیق کرد اما وی هم به طرز مرموزی کشته شد و شخص دیگری برای یافتن قاتل آن محقق ٬ دست به تحقیق زد ٬ اما وی هم مرموزانه کشته شد و اکنون پرونده ی قتل جان اف کندی ٬ پرونده ای است که همگان از پیگیری آن می ترسند !
بله ؛ اهانتی به خمینی کبیر ، خشم مردان خدا را بر می انگیخت و چه واکنشها که در برابر آن نمی کردند ! اما آیا ما قدر استقلالی که وی برای ایران به ارمغان آورد ٬ دانستیم ؟ آیا از آن در جهت گسترش اسلام ناب بهره بردیم ؟!
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
عبارتهای شگفت مرحوم جعفر آقا مجتهدی در باره ی مرحوم امام خمینی را می توانید در ز مهر افروخته ٬ ص ۱۰۶ ( البته از چاپهای دوم و سوم ) بخوانید .

جواد آقا دستم به دامنت



حضور انور جواد آقا لاریجانی
من را می شناسید، من هم شما را می شناسم. شما پشت صحنه مسائل کشور را می دانید، من هم از آن بی اطلاع نیستم. ممکن است فکر کنید چرا برای شما نامه می نویسم، یک دلیل بیشتر ندارم، این که مدتی پیش شما گفتید که مسوولان مملکت به جای اینکه این همه کار کنند، کمی هم فکر کنند. هم به این دلیل و هم به دلیل اینکه شما را می شناسم، احتمال می دهم ممکن است جزو معدود کسانی باشید که به این موضوع فکر کنید. ضمنا فرض کنیم که فقط خودمان در یک اتاق نشستیم و من با شما حرف می زنم، نه لازم است شعار بدهیم و نه چیزی را برای دیگران اثبات کنیم. به همین دلیل سریع می روم سر اصل قضیه. علت اینکه نامه را روی اینترنت منتشر کردم این است که آدرس تان را ندارم و اینطور مطمئنم که آن را می خوانید.
نمی دانم پیش نویس قطعنامه سوم را که انگلیسی ها تهیه اش کرده اند، خواندید یا نه؟ حتما خوانده اید، من از وقتی آن را خواندم حالم بدجوری خراب است و احساس می کنم از بغل گوشم خمپاره ای رد شده است. جواد آقا! جان بچه هایت به این چیزهایی که می گویم فکر کنید.
اول: این پیش نویس قطعنامه خیلی خطرناک است. و من فکر می کنم اگر 20 درصد احتمال بدهیم که همین پیش نویس برود به شورای امنیت و ما هم که به جزهمین یک پوتین پاره جرخورده بی وفا در میان همه اعضای شورای امنیت کسی را نداریم. تازه فرض کن دو تا هم داشته باشیم، وتو که نمی کنند، گیریم با یک اکثریت پائین تصویب شد و قرار شد اجرا شود، می دانید معنی آن یعنی چه؟ فکر نمی کنید معنی اش این است که مملکت سوت می شود و می رود هوا؟
دوم: شما که فکر نمی کنید تا شش ماه دیگر نهضت جهانی اسلام اتفاق بیفتد و با این همه رهبران اسلام آمریکایی و آن شوالیه بن لادن که مثل سیف الله رشدی چند سال است جرات حضور در مقابل دیگران را ندارد، جنگ را شروع می کنند؟ ملکه الیزابت که این همه به او امید بسته بودیم که توی کاخش نمازخانه دائر کرده بود، آخرش شد رفیق سلمان رشدی، این مرکل و بلر و پوتین که مار نخورده افعی اند و ما هم که به جان عزیزتان اگر یک واقعه ای خدای ناکرده رخ بدهد، اصلا شوخی است که فکر کنیم که برادران سپاه و رزمندگان سابق بتوانند آمریکا را زمینگیر کنند. طرف که مغز خر نخورده وارد خاک ایران بشود. از راه دور همسایه ها را جلوی چشم مان می آورد.
سوم: پارسال که 70 میلیارد دلار پول بی زبان دست آدم زبان دراز بود، همه اش دود شد رفت آسمان، حالا با این تحریم ها پول از کجا بیاوریم که رئیس جمهورمان کمک کند به صندوق سرخ برای نجات آفریقا و آمریکای لاتین؟ اگر تصویب کنند که دیگر هواپیما و کشتی حرکت نکند و مسوولان مملکتی ممنوع الورود به جهان بشوند، بکلی بیچاره می شویم. ملت گرسنه را کی می خواهد جمع کند؟ به نظر شما اگر اوضاع همینطوری پیش برود و ملت زیر فشار اقتصادی قرار بگیرند، فکر می کنید مردم پشت سر دولت می ایستند؟ فکر می کنید این تاوان زیادی برای حضور آقای احمدی نژاد و یک مشت شعار نامربوط و بی حاصل، مانند مدیریت کردن جهان و تولید انرژی هسته ای و صدور انقلاب و رسیدن به قله های علمی و حذف اسرائیل از روی نقشه اتاق آقای احمدی نژاد، که نه به بار است نه به دار است و نه قرار است اجرا شود، نیست؟ جواد آقا! امروز دومین سال روی کار آمدن احمدی نژاد است، وقتی روی کار آمد، فکر می کردی آدمی به آن لاغری بتواند در این حجم وسیع مملکت را گلکاری کند؟
چهارم: در تمام دنیا این همه کشورها اورانیوم غنی شده و ضعیف شده دارند و بیست سال می گذرد و کسی روحش خبردار نمی شود که چنین چیزی وجود دارد، باید کلی جاسوس بفرستند تا چنین اطلاعاتی را بدزدند و تازه باید کلی زحمت بکشند تا اثبات کنند که این موضوع واقعیت دارد. آن وقت وزیر کشور مملکت، آقای پورمحمدی عقلش را می بندد و دهانش را باز می کند و چون در دهلاویه است، فرض را بر این می گذارد که کسی نیست و می توان برای یک عده مردم بی خبر لاف زد و شعار خرید و مانند رييسش که گفت دختر سیزده چارده ساله در حوض خانه شان انرژی اتمی درست کرده، فکر کرد این هم خربزه است و گفت صد کیلو داریم آن هم اورانیومی که هنوز خود شورای امنیت ملی نمی داند چند درصد غنی شده است. خلاصه زرتی خبرش را اعلام می کند. خبر هم هنوز از دهان آقا درنیامده می شود تیتر یک رسانه های دنیا. حالا اگر چنین چیزی را علاء بروجردی گفته بود، آدم می گفت طرف دهن لق است و همینطوری یک چیزی صادر می کند، یا اگر زریبافان گفته بود، می گفتی نمی فهمد، بالاخره همه که نابغه نمی شوند. گفتن این حرف توسط آدمی مثل پورمحمدی که از وقتی ریشش درآمده مسوول اطلاعاتی مملکت بوده، چه معنی دارد؟ و تکذیب آن توسط وزارت کشور به چه معنی است؟ من کاری ندارم که اصلا انرژی هسته ای حق مسلم ماست یا حق مسلم بقیه است، اصلا مهم نیست. ولی وقتی یک وکیل مثل آقای عبدالفتاح سلطانی را 290 روز زندانی می کنند به اتهام لو دادن اسرار اتمی و مجاهدین خلق که انشاء الله به زمین گرم بخورند، کارشان می شود اثبات این که ایران مشغول غنی سازی است، گفتن این حرف توسط کسی که کارش سالها اطلاعات خارجی بوده یعنی چی؟ یعنی این اخوی حضرتعالی نمی تواند در آن شورای امنیت ملی اعلام کند که آقایان زیپ دهان شان را بکشند؟ چطوری باید مسوولان مملکت حرف وزیر کشور را که مسوول امنیت کشور است، تکذیب کنند؟ چه کسی باید تکذیب کند؟
پنجم: یک سال است که داریم می گوئیم مواظب باشید، این دنبکی که دارید می زنید اگر صدایش دربیاید گوش فلک را کر می کند، رئیس جمهور که عسس مرا بگیر، را جهانی کرده و دنیا را به تجاوز دعوت می کند و امیدش هم این است که قبل از حمله اسرائیل یا امریکائی ها امام زمان تشریف بیاورند و اوضاع را درست کنند. رئیس جمهور سابق که با چهار تا خانوم در مملکت غریب دست داده، حالا می خواهند لخت مادرزاد ولش کنند وسط زباله دانی تاریخ. هاشمی رفسنجانی که یک فاطمه اره جلوی در خانه شان چادر به کمر بسته و جرات نمی کند از خانه اش بیرون بیاید و از دیوار شکسته و سگ هار و خانم رجبی پرهیز می کند. علی آقای شما هم که یک سال است دارد با سولانا شام می خورد و هی عکس می گیرند، این شام تمامی ندارد؟ شما که بزرگترش هستی بزن توی سرش، جلوی دهان اینها را بگیرد، جواد آقا! مملکت به باد می رود ها! گفته باشم. وقتی ملکه الیزابت سر هشتاد سالگی از سلمان رشدی حمایت می کند، یعنی انگلیس دارد شمشیر را از رو می بندد. خودت را جای استکبار جهانی بگذار، ببین اگر یکی از کله سحر تا بوق سگ دائم دادار دودور کند که الدرم و بلدرم و می زنم و می کشم، بالاخره طرف هم مجبور است جلوی در و همسایه خودش آبروداری کند. البته من شنیدم که مرحوم سید قطب گفته است که آمریکا نابود می شود، ولی اگر قبل از نابود شدن زد دهان ما را سرویس کرد چکار کنیم؟ آدمی که دارد نابود می شود عقل ندارد ها! گفته باشم.
ششم: ترسیدن شرط عقل است، آدمی که چیزی برای از دست دادن دارد و جانش را دوست دارد و به آینده اش فکر می کند باید بترسد. باید از این وضعیت بترسیم. جواد آقا! مملکت به یک باد بند است، شما هم بلانسبت سادگی نکنی فکر کنی این شیر شدن ذوالقدر و رحیم صفوی پشیزی می ارزد، فردا روز یک تحریم سوم را که بگذارند توی کاسه جمهوری اسلامی، ملت ایران اصلا ملتی که سختی بکشد و تحمل کند نیست، از این اوضاع بترسید. تمام این بساط حزب الله بازی و عملیات استشهادی و این حرف ها مزخرف است، اگر در سال 1359 ملت ایران در دوره آقای خمینی مقاومتی در مقابل عراق کرد و ملت هم گاهی از خودشان رشادتی نشان دادند، که چندان هم چیز عجیبی نبود و تازه کلی اش داستان است و به قول حاج آقا معزی این دروغ ها را خودمان درآوردیم که برادران مان روی مین می رفتند، حالا به خورد خودمان می دهید؟ اصلا روی سپاه پاسداران و بسیج حساب نکنید که از صدر تا ذیل آن ها( البته ذیلش را مطمئن نیستم) شکمشان گنده شده است. ممکن است برای کتک زدن زن و بچه مردم در تهران شیر باشند، ولی برای جنگ آن هم جنگ نظامی سنگین اصلا روی این موجودات حساب نکنید.
ممکن است فکر کنید که برای چی من دارم خودم را جر می دهم که حکومت از بین نرود، راستش را بخواهید من هم مثل شما از این علمای اعلام خوشم نمی آید، ولی فکر کنم تغییر یک حکومت هزینه اش برای ایران خیلی سنگین تر است تا اصلاح آن . این چیزها را که گفتم بروید و ببینید اگر کسی عقلش هنوز کار می کند، به آقایان بگوئید.
مخلص شم

اسید ابراهیم نبوی

سوم تیر

گزارش اقتصادی



نیک آهنگ کوثر





Sunday, June 24, 2007

اوضاع سیراب شیردونه

در راستای اینکه دکتر محمود خان، رئیس جمهور محترم مملکت اخیرا اعلام کرده که از طریق قصاب محل در جریان مسائل اقتصادی کشور قرار می گیرد، برخی آگاهان از یک مکالمه میان رئیس جمهور و قصاب محل پرده برداشتند.
دکتر محمود: اوس ممد! اوضاع ملت چطوره؟ خبر تازه ای ازشون داری؟قصاب محل: بعله حاج آقا! یه عده شون حسابی پروارن، یه عده شون هنوز باهاس پرواربندی بشن، بعضی ها که پیش ما می آن، راسته و پستا حساب کنی نصف شون استخونه، یه ده درصدی هم ماهیچه درست و حسابی ندارن، ولی فقط دنبه دارن!
دکتر محمود: اوضاع اقتصادی چطوره؟ قصاب محل: اون که هیچی! بعضی ها کارد به استخون شون رسیده، ولی خرت و خرت می کنن، بعضی ها هم موشاءالله تو این دو سالی که شما هستین خوب چریدن و به چشم خریدار دیگه وقت مصرف شونه. یه عده ای هم در تموم این سالها یه پوست و استخون بودن، حیف چاقو! نه به درد قربونی می خورن، نه می شه دوشیدشون، سی ساله همه اش دوشیدن شون، از وقتی هم که شوما تشیف آوردین بعضی ها شیرشون خشک شده.
دکتر محمود: ملت مخ شون کار می کنه که بتونیم پیشرفت علمی داشته باشیم؟قصاب محل: والله الآنه بازار مغز خوب نیست. مدتی یه که خریدار بیشتر دنبال پاچه است، واسه فرار، کسی دنبال مغز نمی آد، برای همین هم مغزهای ما مونده توی یخچال و فاسد شده، کلا کسی به کله کاری نداره، ولی بازار پاچه بد نیست، خیلی هام دنبال گوشت بی سگ می گردن که الآن از وقتی بگیر و ببند زیاد شده، گوشت هم قاچاقی شده. هر چی هم گوشت ببینی سگ دنبالشه.
دکتر محمود: اوضاع اجتماعی چطوره؟قصاب محل: از وقتی شوما فرمودین که نیروی انتظامی جلوی این گوشت ها رو بگیره، کسی دیگه جیگر و دنبلان مصرف نمی کنه، یعنی کسی نه جیگرشو داره، نه دنبلانش رو، منتهاش تا دلت بخواد بز گر داریم که اگه یکی طرف یه سفارتخونه حمله کنه، هزار تا دیگه مثل بز گر دنبالش راه می افتن و حمله می کنن. عجیبه که هرچی نره، شاخ شده واسه ملت. الآن گوشت ماده تو بازار نیست، تو خونه نیگرشون داشتن و شخصی کشتار می کنن.
دکتر محمود: اوضاع شمال شهر چطوره؟قصاب محل: بالای شهر گوشت بیشتر گیر می آد، ولی نرخ بالاست. گوشت خارجی هم که الآن اصلا حرفشو نزن. یه موقعی گوشت خارجی هم بود، الآن گوشت می ره دبی. شمال شهر ملت پروارن، ولی خیلی ها چشم شون ترسیده، زهره ترک شدن، دیگه برای مصرف هم خوب نیستن. اون بالا قبلا زبون و مغز و چشم و بناگوش هم مصرفش بالا بود، اما الآن دیگه کسی نه به زبون کسی گوش می ده، نه دنبال مغز می ره، نه چشم به جایی می دوزه، نه وقت شو واسه بناگوش و لب و لوچه می گذاره. قبلا بالای شهر، ملت خرخره همدیگه رو هم می جویدن، ولی الآن که دولت خرخره ملت رو می جوه دیگه کسی دنبلان نداره، دنبال این کارها بره.
دکتر محمود: اوضاع رژیم چطوره؟ ملت رژیم رو دوست دارن؟قصاب محل: ما که از کار این ملت سردرنمی آریم، خیلی هاشون رژیم رو دوست دارن، ولی نمی تونن بگیرنش، خیلی ها بدون اینکه کاری به رژیم داشته باشن، دائم دارن وزن کم می کنن. تقریبا همه ملت بخصوص خانوم ها با رژیم مساله دارن، بعضی ها چون می خوان زندگی شون سالم باشه دنبال یه رژیم خوب هستند، بعضی ها هم چون زندگی شون روبراهه سعی می کنن رژیم شون رو حفظ کنن. البته خیلی از ملت می شن طرفدار رژیم، ولی یه هفته بعدش رژیم چنان بلایی سرشون می آره که از گشنگی وامی رن، واسه همین رژیم رو ول می کنن.
دکتر محمود: اوضاع جنوب شهر و مردم فقیر چطوره؟قصاب محل: اوضاع اونها که شَُشه، یعنی به زبون قصابی سه اس، تو جنوب شهر بعضی هاشون از اون سگ سیرابی ها ی چش دریده هستن، ولی بعضی بدبخت هاشون بدبخت ان و سیراب شیردون، وقتی یارو می آد تو مغازه نیم کیلو گوشت بخره، موقع پول دادن حسابی پوزکسیونش به چپ راهنما می زنه. یکی شون هفته پیش زیمین و زمان رو دوخت به هم که نداریم و این حرف ها، کلی ناراحت بود، مام گفتیم خیلی ناراحتی برو رضایت شاکی تو بگیر. البته گاهی هم بعضی از نرگدا دولتی ها می آن که تو شیش ماه هفت مدل ترقی کردن، یه سفارش هایی می دن که بلانسبت به سایز گوزشون نمی خوره. شیش ماهه می بینی شیکم شون نیم ساعت جلو رفته، باسن شون بیست دقیقه عقب مونده، معلومه حسابی تو کار دولتی غلت زدن. ولی تو یافت آباد و مفت آباد، اوضاع سیراب شیردونه.
دکتر محمود: اوس ممد! ما چکار کنیم که رضایت مردم رو جلب کنیم؟قصاب محل: ببین شاکی ات کیه، برو رضایت شو بگیر. زت زیاد.

مذاکرات هسته ای و.....

کوثر

Friday, June 22, 2007

آرزوهای بزرگ خواستگار دختر صدام


یك شاعر 26 ساله عربستانی با سرودن یك شعر بلند در وصف «رغد» دختر صدام از وی خواستگاری نمود.
به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی، او در قالب این شعر آرزو كرده است خداوند از ازدواج با دختر صدام سه فرزند پسر به وی عطا كند تا یكی از آنان فلسطین را آزاد نماید دیگری آمریكا را در عراق شكست بدهد و سومی در كنار ملك عبدالله پادشاه عربستان قرار گیرد و به وی كمك كند. این شاعر جوان تاكنون چند بار با دختر صدام دیدار داشته و از وی خواستگاری نموده اما هنوز جواب روشنی از او دریافت نكرده است. به نظر می‌رسد این شاعر عرب در دوران رویاهای جوانی به سر می‌برد و اطلاع ندارد كه دختر صدام در دوران پیری بسر می‌برد

خاتمی پس از خلع لباس

Wednesday, June 20, 2007

سیاست خارجی ما عین دیانت خارجی ماست

بالاخره دو سال از روی کار آمدن احمدی نژاد گذشت. البته هنوز دو سه روزی به روز موعود مانده است، ولی به نظر می رسد همه دوستان به پیشواز رفته اند. ما که حرفی نداریم، چیزی را هم نمی خواهیم اثبات کنیم. بالاخره اگر هم کسی حرفی زده، جلوی شصت میلیون ملت زده، لابد اگر می گویند نزده، حتما نزده است. علی اکبر جوانفکر، مشاور مطبوعاتی احمدی نژاد گفت: « احمدی نژاد، هیچگاه و به هیچکس وعده نداد.» آگاهان گفتند: ولی یک فیلم تبلیغاتی پخش شد و یک مصاحبه انتخاباتی پخش شد و قرار شد درآمد نفت سر سفره های مردم برود و قرار شد مافیای نفتی نابود شود و قرار شد ما چون می توانیم، به قله های علمی جهان برسیم و وعده داده شد که به جای دو درجه آزادی، 360 درجه آزادی داده شود و همه اینها جلوی دوربین تلویزیون وعده داده شد. در همین راستا مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور گفت: ولی به نظر من هیچ وعده خاصی داده نشد. در همین راستا، آقای جوادی آملی پس از قضیه هاله نور به ایشان گفت: « شما به جای این حرف ها بهتر است به وعده هایی که به مردم دادید عمل کنید.» حالا ما هیچی، ولی آقای جوادی آملی که لابد متوجه حرف هایش هست. احمدی نژاد دو سال قبل سه روزقبل از انتخابش گفت: « امروز آزادی های مردم محدود شده است، یعنی اقتصاد دست یک عده خاص و بنابراین بقیه مردم چیزی ندارند؛ رسانه ها، زبان ها و بلندگوها در اختیار عده ای خاص است. این چه آزادی است؟ ما باید فرصت بدهیم و مردم باید واقعا بتوانند سر مدیری که بیت المال را تلف می کند، داد بزنند، چرا نباید داد بزنند؟» در همین راستا کسانی که در راستای خواسته های اقتصادی شان داد زده بودند، و تصادفا عده ای از آنان معلم و کارگر و غیره بودند که اکثرشان هم از زندان آزاد شدند، با صدای بلندتر داد زدند: رئیس جمهور خوش تیپ حمایتت می کنیم. حالا این دفعه که گذشت، ما هم به 360 درجه آزادی رسیدیم و روز 20 فروردین هم که قرار بود جشن هسته ای بگیریم، گرفتیم و قرار بود جهان را مدیریت کنیم که داریم می کنیم، لباس هم که قرار بود آزاد باشد و آزاد هست. و راستی، دیگر چه می خواهید؟ بس تان نیست؟ فقط یادتان باشد که دفعه دیگر بازهم فصل انتخابات می رسد، نمی رسد؟
انتخابات و ائتلاف و غیره
آقا! حواس تان به گذشت روزها باشد، این طرف البته احتمال خطر آمریکا هنوز جدی است، آن طرف هم یک دفعه دیدی آمریکایی ها افتادند توی چاله این دله دیوانه های هموطن که می خواهند اپوزیسیون زیر هفتاد سال تشکیل بدهند و بکلی جوانگرایی کنند و شوخی شوخی یک دفعه دیدی همه چیز نابود شد. فعلا اوضاع انتخاباتی در اردوگاه اصلاح طلبان بد نیست، اصولگرایان هم دارند یکی می زنند توی سر خودشان یکی توی سر باهنر. دیروز حداد عادل گفته بود که « اگر مثل انتخابات شوراها نتوانیم وحدت کنیم، امیدی به پیروزی نیست.» آگاهان گفتند: انشاء الله! از طرف دیگر، صفدرحسینی از اردوگاه اصلاح طلبان گفت: « ائتلاف صدای همه است.» محمد سلامتی هم گفت: « مقدمات رسیدن به ائتلاف صددرصدی فراهم است.» آگاهان گفتند: حالا ائتلاف صد درصدی نمی خواهیم بکنید، همین پنجاه درصدی را بکنید، بقیه اش را خودمان از یک جایی جور می کنیم. جهت آمادگی بیشتر به این موارد زیادی توجه کنید:1) مهم تر از هر چیزی فراهم کردن یک فهرست درست و حسابی از نامزدها برای همه کشور است، نامزدهایی که سرشناس و خوشنام هستند و زیاد درگیر سیاست نیستند، بخصوص از افراد خوشنام فرهنگ و هنر و تکنوکرات ها.2) به نظرم یک وب سایت اولیه و اصلی برای انتخابات باید درست کنیم که کارش فقط انتشار خبرهای انتخابات باشد و مهم ترین موضوع فعلی اش ایجاد یک لیست ای میل بزرگ، یک فهرست ای میل که هر روز فقط اخبار انتخاباتی را برای گیرندگان ارسال کند.3) مهم ترین موضوع قانع کردن افراد دوروبر گیرندگان ای میل ها به شرکت در انتخابات و رای دادن به نامزدهای مشترک ائتلاف بزرگ است. این موضوع را باید از همین حالا شروع کنیم. تجربه چند سال گذشته می گوید که مهم ترین آرای از دست رفته، بخاطر سهل انگاری ها و بی دقتی ها و بی مبالاتی های سیاسی است.4) به نظر من مهم ترین خطری که اپوزیسیون زیر هفتاد سال دارد، این است که روی تحریم انتخابات کار کنند. به نظر من کسانی که به انتخابات اعتقاد دارند، باید جواب تحریم کنندگان را سریع بدهند. 5) یکی از توافق های مهمی که باید بین اپوزیسیون براندازسابق( مبارز فعلی) و نیروهای اصلاح طلب صورت بگیرد، این است که تا حد امکان روی عصب هم نروند، شما کار خودتان را بکنید و مزاحم ماجرای انتخابات نشوید، در هر حال اگر فضا بهتر شود، برای همه بهتر می شود
.سیاست خارجی ما عین دیانت خارجی ماست
گاهی اوقات به نظر می رسد که دولت آقای احمدی نژاد شبیه همان آقای لر بی تربیت است که نه تنها به دیگران رحم نمی کند، بلکه به خودش هم رحم نمی کند و دائم دارد فریاد می زند، بکش، بزن، پاره کن، زود باش! انگار نه انگار که دولت دلش می خواهد که باقی بماند. جهت افزایش دردسرهای صندوق سرخ قبلی که قرار بود به مبلغ دو میلیون دلار با کمک محمود- چاوز راه بیفتد و فعلا مثل صندوق های رای گیری گم شده است، نخست وزیر لیبی که ظاهرا از صندوق بازی ایران خوشش می آید، گفت: « ایران و لیبی صندوقی برای سرمایه گذاری در آفریقا و آمریکای لاتین تشکیل می دهند.» آگاهان پرسیدند: حالا لیبی سوابق چپ دارد و قبل از کشف سیادت قذافی، رفیق آمریکای لاتینی ها بوده، و کشوری آفریقایی است، ما این وسط چه کاره ایم؟ آفریقایی هستیم، جزو آمریکای لاتین هستیم؟ یا آفریقا و آمریکای لاتین در فاصله کمتر از یک میلیون کیلومتری ماست؟ از طرف دیگر برای گسترش روابط و حسن همجواری میان ایران و کویت، دبیر سوم سفارت کویت توسط شش نفر در مقابل نیروهای انتظامی جلوی ساختمان سفارتخانه مورد حمله قرار گرفت و حسابی کتک خورد. سخنگوی وزارت خارجه هم عذرخواهی کرد، ولی فعلا دبیر سوم با هواپیمای اختصاصی رفته است کویت گل بچیند. اما در مقابل این همه رفتارهای دیپلماتیک درست و شایسته که همین حالا به آن نیازمندیم، به دنبال درگیری حماس و فتح، ابوعباس گفت: « لازم نیست ایران به ما درس دموکراسی بدهد.» البته یک هفته قبل فتح اعلام کرده بود که ایران و سوریه می خواهند دولت حماس را تشکیل دهند. محمود عباس هم گفت: « با حماس مذاکره نمی کنیم.» و اسماعیل هنیه را برکنار کرد، آمریکا از این حرکت حمایت کرد. در عوض برای اینکه حماس حسابی تقویت شود، 201 نماینده مجلس از حماس حمایت کردند. مصر هم که قرار بود با ایران روابط بسیار خوبی برقرار کند، شوخی شوخی اعلام کرد که « تهران تهدید کننده مصر و اعراب است.» در عوض یک « یادداشت تفاهم همکاری مشترک ایران و گامبیا امضا شد.» شما فکر می کنید ما و گامبیا با هم چه کاری می توانیم داشته باشیم؟ حالا همه اینها به کنار، روابط ایران و روسیه دقیقه به دقیقه در حال تغییرات استراتژیک است. روسیه که سه روز قبل گفته بود که به هیچ وجه در مورد سوخت نیروگاه بوشهر مذاکره هم نمی کند، دو روز قبل اعلام کرد که کلیه مشکلات با ایران حل شده است. ولی روسیه گفت که به ایران جنگنده نمی دهیم. در مقابل احمدی نژاد اعلام کرد که روابط ایران و روسیه استراتژیک است و دلیلش هم همین است که روسیه به ایران جنگنده نمی دهد و هر روز یک تصمیم در مورد سوخت نیروگاه بوشهر می گیرد. جان مادرتان! کشوری که در شرایط جنگی است و احتیاج دارد که تنش زدائی بکند، چنین سیاست خارجی باید در پیش بگیرد؟
چرا شاهرودی نباید رئیس قوه قضائیه شود؟
در پی اعلام این خبر که قرار بود دیروز صبح یک زن و مرد در تاکستان سنگسار شوند و همین موضوع باعث شد که موضوع سنگسار دوباره به مهم ترین موضوع قضائی کشور تبدیل شود، رئیس قوه قضائیه که برخلاف اینکه هفته ای سه بار از روی دنده چپ پا می شود، دیروز از روی دنده راست پاشد و گفت: « ایران از لحاظ سیاست قضایی از تمام دنیا جلوتر است.» به نظر من این رئیس قوه قضائیه باید مصاحبه های انتقادی آیت الله هاشمی شاهرودی را در مورد قوه قضائیه و وضع زندان در ایران بخواند و حداقل بگوید که ما از 80 درصد جهان جلوتریم، وقتی می گوئیم از همه جهان جلوتریم، آن وقت باید دلایل زیر را به عنوان دلایل متقن و کامل و دقیق در مورد جلوتر بودن سیاست قضائی ایران از تمام جهان، بیاوریم:اول: در تمام جهان و بخصوص آمریکا و اروپا هزاران روزنامه و مجله در ده سال گذشته توقیف و تعطیل شده است، در حالی که در ایران فقط صدها روزنامه توقیف و تعطیل شده است.دوم: بنا به گفته آقای هاشمی شاهرودی بسیاری از زندانیان در ایران بی جهت زندانی اند و نباید مجازات زندان برای آنها در نظر گرفته شود. در حالی که در کشورهای دیگر بخصوص بقیه جهان، همه زندانیان بی جهت زندانی اند. سوم: در ایران تعدادی از زندانیان به اتهام جاسوسی با سروصدا دستگیر می شوند و بی سروصدا آزاد می شوند، در حالی که در تمام جهان جاسوسان را بی سروصدا می گیرند و بی سروصدا مجازات می کنند، و این نشان می دهد که ما از لحاظ سیاست قضایی از بقیه جهان جلوتر هستیم.البته دلایل دیگری توسط آیت الله هاشمی شاهرودی بارها و بارها به عنوان انتقاد از قوه قضائیه گفته شده است که به نظر من باید این آقای هاشمی شاهرودی با رئیس قوه قضائیه یک ملاقاتی بکنند و در جریان مسائل قضائی قرار بگیرند. راستی این آقای هاشمی شاهرودی چه نسبتی با آن آقای هاشمی شاهرودی دارند؟
البعثت الاسلامیه فی بلاد الافرنجیهیک
مرکز فرهنگی ترکیه اعلام کرد که صادق هدایت و سعدی جزو نویسندگان عرب هستند. من نمی دانم چرا فکر می کنند سعدی عرب است، ولی در مورد هدایت معتقدم احتمالا وقتی می بینند که آثار مارکز و کوندرا و امیل زولا و حتی آثار منتشر نشده پائولو کوئیلو در ایران چاپ می شود، ولی آثار هدایت چاپ نمی شود، لابد معلوم می شود که عرب است که آثارش در ایران چاپ نمی شود، اسم خودش هم که نه کورش است و نه داریوش، فامیلی اش هم که هدایت است، اسم کتابش هم که « البعثت الاسلامیه فی بلاد الافرنجیه» است. حالا شانس آوردیم که احمد شاملو را جزو عرب ها حساب نکردند.

سایه جنگ

Sunday, June 17, 2007

خروجي فيضيه قم فاضلاب است یا فضيلت؟



به گزارش خبرنگار «بازتاب»، مسئولان آبفاي قم در پشت طرح جديد قبوض آب، براي توضيح مزيت‌هاي دفن فاضلاب (تصفيه) عكسي را چاپ كرده‌اند كه جاي بسي تأمل دارد

Tuesday, June 12, 2007

نماينده مجلس، بعد از انتقاد از رهبر، تهديد شد

رابرت تيت، ايران
يکي از نمايندگان رک گوي مجلس ايران، بعد از اينکه در اظهار نظري گفت که رهبر ايران، نسبت به آيت الله روح الله خميني، رهبر فقيد انقلاب اسلامي سال 1979، مصلحت جو تر است، تهديد به مرگ شد.
گفته مي شود که اين تهديد به شکل اس ام اس به عماد افروغ، منتقد بنيادگراي رئيس جمهور احمدي نژاد و بعد از اينکه وي آيت الله خامنه اي را "مصلحت جو تر از امام فقيد" توصيف کرد، تهديد شد.
وي گفته بود: "امام، حقيقت جو تر بود ودر مقابل مصلحت و تعارف تسليم نمي شد. شايد سختگيري ها و فشار ها مانع از اين شده است که وي نتواند ديدگاه واقعي خود را بيان کند. اما ما در نظامي زندگي مي کنيم که حقيقت بايد در راس امور باشد و نه مصالح جناحي و شخصي و گروهي انتقاد آقاي افروغ، در ايران که توهين به رهبر منجر به محکوميت به زندان مي شود، بشدت حساسيت برانگيز است. وي روز گذشته از رياست کميسيون فرهنگي مجلس، کنار گذاشته شد
وي اصرار دارد که از اظهارات وي سوء تعبير شد و "قدرت طلبان" را محکوم کرد به اينکه تبليغات سوء مي کنند. او در ادامه گفت: "اگر اين قتل اتفاق بيافتد، آن را شهادت تلقي کرده و با افتخار آن را پذيرا مي شوم". روزنامه کيهان که گفته مي شود که با رهبري روابط نزديکي دارد، از آقاي افروغ دفاع کرد و گفت که اظهارات وي حمله به آقاي خامنه اي نبوده است.
در عين حال، ايران روز گذشته علي شاکري، چهارمين شهروند آمريکايي- ايراني را به اتهام جاسوسي محکوم کرد. علي شاکري، استاد دانشگاه کاليفرنيا، نتوانست از سفرش به ايران، بازگردد. سه شهروند آمريکايي ديگر هم به اتهام جاسوسي و اقدام عليه امنيت ملي، محکوم شده اند.
منبع: گاردين 11 ژوئن

گفته هاي علي لاريجاني، مترجمين سازمان ملل و خوانندگان نشريات اروپايي را دچار سرگيجه مفرط تاريخي كرد

علی لاریجانی: " با نشان دادن « لولو» ی شورای امنیت، مردم ایران رو به قبله نمی شوند ".ترجمه نیوزویک:علی لاریجانی گفته است که اگر شورای امنیت مثل موجوداتی که بچه ها را می ترسانند ظاهر شود، مردم ایران به سوی قبله مسلمانان جهان دراز نمی کشند.ترجمه نشریه اسپانیایی ال پائیس:علی لاریجانی گفت که اگر شورای امنیت چیز ترسناکی را هم به ایرانیان نشان دهد، باز هم مردم ایران به سوی عربستان سعودی نمی خوابند.ترجمه نشریه فرانسوی اومانیته:علی لاریجانی گفت که دراز کشیدن ایرانیان به سوی مرکز اعتقادات مسلمانان بستگی به این دارد که آنها از موجودات افسانه ای بترسند، این یک داستان ایرانی است.

Monday, June 11, 2007

آيه الله بروجردي در آستانه اعدام

روز يك‌شنبه 20 خرداد 1386پس از گذشت نه ماه از بازداشت آيه الله سيد حسين كاظميني بروجردي و بيش از پانصد تن از يارانش اولين دادگاه ايشان در دادگاه ويژه‌ي روحانيت تهران ، بطور غيرعلني برگزار گرديد .پرونده آيه الله بروجردي و 17 نفر ديگر از متهمين پرونده هم اكنون در شعبه دوم دادگاه ويژه روحانيت تهران بدون آنكه به در خواست مكرر ايشان مبني بر داشتن وكيل و برگزاري دادگاه بصورت علني بنا برنص صريح قانون اساسي كشور و قوانين تصريح شده در آئين نامه دادگاه وي‍ژه روحانيون توجهي گردد در جوي كاملا غير قضايي و قانوني در حال بررسي است و بنا به اعلام دفتر دادگاه آخرين جلسه دادرسي در روز چهارشنبه 24 خرداد ماه سالجاري برگزار مي گردد . قاضي دادگاه اتهامات آيه الله بروجردي و هفده نفر از چهارصد و بيست و شش متهم اين پرونده را كه بنا به اعلام وزارت اطلاعات كار تحقيق و بازجوئي شان به پايان رسيده است را اينچنين اعلام نموده است : محاربه و اقدام عليه امنيت ملي، برگزاري سخنراني و تحريك افكار عمومي بر عليه نظام، نامشروع خواندن "ولايت فقيه"، نايب وزارت اطلاعات ناميدن فقها و مراجع تقليد، متهم كردن بنيانگزار و رهبر انقلاب به بدعت‌گذاري در دين و دروغگوئي، ارتباط با چهره‌هاي شاخص ضدانقلاب و جاسوسي از اوضاع داخلي كشور براي آنها، متهم كردن مسئولين بلندپايه در كوتاهي نسبت به حقوق و مطالبات مردم و استفاده از واژه‌ي "ديكتاتوري ديني" به جاي "جمهوري اسلامي" در مصاحبه با راديو و تلويزيونهاي خارجي، جعل دين جديدي به نام "دين سنتي"، سوء استفاده از لباس روحانيت، استفاده از سلاح سرد در روياروئي با مامورين قضائي و نيروهاي انتظامي و ....در پايان اولين جلسه دادرسي ، حجه السلام قدياني دادستان دادگاه ويژه روحانيت ضمن قرائت خلاصه اي از كيفر خواست 350 صفحه اي از قاضي پرونده تقاضاي دوبار اعدام براي آيه الله بروجردي به اتهام محاربه و جعل و تشكيك در دين و براي هفده نفر ديگر متهمين پرونده يكبار اعدام به اتهام محاربه و اقدام مسلحانه بر عليه حكومت اسلامي نموده .بنا به گفته يكي از نزديكان آيه الله بروجردي كه در پشت درهاي دادگاه حضور داشته است قاضي دادگاه پس از تفهيم اتهام و شنود كيفرخواست توسط دادستان ضمن اعلام به آيه الله بروجردي كه با تحقيقات بسيار جايي براي دفاع وي از اتهاماتش وجود ندارد صرفا كمتر از دو دقيقه به ايشان وقت دفاع داده كه آيه الله بروجردي نيز در همان وقت كوتاه اظهار مي دارند : « من در سالهاي 1374 و 1379 نيز به علت فعاليتهاي مستقل مذهبي كه با استقبال عمومي مواجه شده بود زنداني شدم، جرم حقيقي من، مسائل سياسي و امنيتي نيست، اختلاف من با حكومت، اعتقادي است، اين حقير بدعتي در دين ايجاد نكرده‌ام بلكه ‌پيرو اجدادم و علمائي چون آيت الله العظمي بروجردي و شريعتمداري و خوئي هستم كه مخالف التقاط دين و دولت بودند و "ولايت فقيه" را نوعي شرك مي‌دانستند و اتهامي بيش از اين را قبول ندارم و از دادگاه محترم مي‌خواهم امكان انتخاب وكيل و مناظره در فضاي آزاد را برايم فراهم سازد » .گفتني است آيه الله بروجردي و بيش از 500 تن از يارانش در 15/7/ 1385 پس از گذشت چهل و سه روز درگيري خونين با عوامل امنيتي و لباس شخصي ها در منزلشان در تهران بازداشت شدند . هم اكنون 120 نفر از هواداران ايشان همچنان در زندانهاي امنيتي تهران در بازداشت بسر مي برند و مابقي نيز در مجموع با دو ميليارد و سيصد و چهل ميليون تومان وثيقه موقتا آزاد مي باشند ، در ميان بازداشت شدگان 79 نفر زن وجود داشته است كه بنا به اظهار چهار نفر از آنان در زندان اوين مورد اهانتهاي شديد جنسي و تجاوز واقع شده اند .آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي از جمله روحانيون و مراجع بنامي مي باشد كه مخالف دين سياسي و قرائت ولايت فقيه در شيعه مي باشد ، آقاي بروجردي بارها از نهادهاي بين‌المللي تقاضاي كمك كرده است،‌ دفتر نمايندگي آيه الله بروجردي در اروپا ضمن استمداد از تمامي نهادهاي بين المللي و حقوق بشري و شخصيتهاي سياسي و فعالان حقوق بشر اقدامي عاجل در جهت توقف اين دادگاه غير علني و فاقد وجاهت حقوقي و قضائي كه حتي مخالف نصوص صريح 165 و 168 قانون اساسي جمهوري اسلامي مي باشد را داشته. خاطر نشان مي سازيم تنها خواسته آيه الله بروجردي داشتن وكيل مدافع و برگزاري دادگاه بصورت علني مي باشد

ايت الله سيد حسن قمی پس از ۲۷ سال حبس خانگی در گذشت

آيت‌الله حاج‌آقا حسن قمي، از مراجع مشهد، بامداد روز دوشنبه، در بيمارستان امام رضاي اين شهر، دار فاني روداع گفت.به گزارش «شيعه‌نيوز» از مشهد مقدس، پيكر ايشان فردا صبح ساعت 8:30 دقيقه از بيت آن مرحوم تشييع خواهد شد.به گزارش خبرنگار «بازتاب»، آيت‌الله حاج‌آقا حسن قمي، از مراجع باسابقه و مبارز به شمار مي‌رود كه هم‌دوره آيت‌الله ميلاني بوده و سن صد سالگي را پشت سر گذاشته بود.بيش از وي، پدرش مرحوم آيت‌الله حاج آقا حسين قمي مشهور است كه به دليل مبارزاتش عليه رضاشاه و از جمله تحصن در حرم حضرت عبدالعظيم(ع) در اعتراض به كشف حجاب به عراق تبعيد شد و مرحوم آيت‌الله سيدابوالحسن اصفهاني، مدتي مرجعيت عام جهان تشيع را عهده‌دار بود.آيت‌الله حاج‌آقا حسن قمي، چهره‌اي است كه در كنار امام خميني و آقاي بهاءالدين شيرازي، اعلاميه مشهوري را در پانزده خرداد صادر كردند و از همين رو، رژيم شاه او را مدتي به كرج تبعيد كرد.
با وجود اين، پس از پيروزي انقلاب، مخالفت وي با برخي اقدامات انجام شده در جمهوري اسلامي، موجب بروز حساسيت‌هايي گرديد كه حتي در مقطعي به حصر خانگي وي منجر شد. اما گفته مي‌شود زماني كه عده‌اي از انقلابيون عليه آيت‌الله قمي و آيت‌الله شريعتمداري شعار مي‌دادند، امام خميني پيغام داده بودند كه حساب آقاي قمي را از آقاي شريعتمداري جدا كنيد.در پايان اين گزارش آمده است: در سال‌هاي پاياني حيات امام خميني و آغاز رهبري از اين مشكلات كاسته و فعاليت‌هاي آيت‌الله قمي با زمينه بيشتري پيگيري شد.
دوستان خوب است بدانند ایشان یک سال قبل از پیروزی انقلاب از تبعیدی که به علت حمایت از ایت الله خمینی به آن گرفتار آمده بود به مشهد بازگشتند و استقبال با شکوهی در خیابانهای مشهد از ایشان به عمل آمد که کم از استقبال از امام در حد شهر مشهد نبود و پس از پیروزی انقلاب ایشان با فرضیه من در آوردی ولایت فقیه به مقابله پرداخت و همچنین پس از فتح خرمشهر به صف مخالفین ادامه جنگ پیوست و به همین دلیل در خانه خود حبس خانگی شد تا انجا که حتی اقوام درجه ۲ هم چندین سال نمیتوانستند به دیدار ایشان بروندو زیارت رفتن به حرم امام رضا در فاصله ۱۰۰ متری بیت ایشان هم با اجازه وزارت اطلاعات ماهی یک بار برایش ممکن بود.یکی از دوستان از خود ایت الله شنیده بود که اظهار داشته بود پس از انقلاب به من بسیار سخت تر از حکومت استبداد شاهنشاهی گذشته است.روزها بعد ازهر تظاهراتی به پشت بیت ایشان عده ای لجاره حزب اللهی میرفتند و با پرتاب سنگ و شعارهای بسیار رکیک و مرگ بر ضد ولایت فقیه ایشان را مورد هتک حرمت قرار میدادند و این پیرمرد حامی خمینی کبیر در ۱۵ خرداد ۴۲ را تا سرحد مرگ ناسزا باران و حبس نمودند.لکن امروز دیگر عزیز شده است و استخوانهای نحفیفش فارغ از روح به معراج رفته اش را همین روحانیون مزدور شیطان به عزت به قبرستان هدایت میکنندوهمچون لاشخوران برجسد وست و استخوانش به مرصیه خوانی٬ خود را در صف محبان وارادتمندان جا میزنند خوب است بدانید در اطرافیان ایشان تقریبا هیچ روحانی به چشم نمیخورد و تمامی دوستانش را مردم با صفا و محبین اهل البیت تشکیل میدهند.

اورتگا در ایران

زیبای خفته با تلسمهای سرخپوستی در حال یادگاری نوشت ن توی دفتر امام


زن اورتگا در حالدعوت به دین اسلام ناب احمدی نژادی
زن احمدی نژاد:اگر شوهر بدترکیب تو ایرانی مسلمان بود حتماالان رهبر بود
مراسم مچ انداختن اورتگا













یک سبد گوجه فرنگی


به دنبال اعلام نرخ تورم توسط احمدی نژاد به میزان 12 درصد، بانکهای خصوصی و وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی و اعضای شورای پول و اعتبار به احمدی نژاد هشدار دادند. آنان گفتند که در صورت ادامه این وضعیت اقتصاد کشور کاملا ویران می شود. احمدی نژاد گفت: کاملا؟ قول می دین؟ دیگه لازم نیست کاری بکنم؟ در همین راستا یک سووال جدی مطرح و هشت روش برای پاسخ به سووال پیشنهاد شد.
سووال: ما یک سبد داریم که در آن مقداری کالا ریخته ایم. این کالاها همان چیزهایی است که مردم به آن نیازمند هستند و آنها را می خرند یا از آنها برای گذران زندگی استفاده می کنند. اقتصاد دانان بررسی کردند و دیدند که با توجه به افزایش قیمت کالاهایی که در سبد است، نرخ تورم نسبت به سال قبل بالا رفته است. حالا باید چکار کنیم که این نرخ تورم که بالا رفته است پائین بیاید؟روش اول: کالاهایی که گران شده، مانند نان و سیب زمینی و گوجه فرنگی و میوه و مسکن و این جور چیزها را از سبد بیرون می اندازیم، بعد به جای آن کالاهایی که قیمت آن افزایش نیافته، مانند تله موش، موکت، ذغال جکسون، آفتابه پلاستیکی، دمپایی ابری و موسیر را داخل سبد می ریزیم، در نتیجه نرخ تورم پائین می آید. روش دوم: کارکنان سازمان برنامه و بانک مرکزی را که داخل سبد اقتصاد کشور هستند و محاسبات آنها نشان می دهد تورم بالاست، از سبد اقتصادی کشور بیرون انداخته و به جای آنها کسانی را داخل سبد اقتصاد کشور می گذاریم که بلد باشند نرخ تورم را پائین بیاورند.روش سوم: سبد محاسبه تورم را توسط بازرس دفتر رئیس جمهور می دزدیم و یک سبد پر از خربزه از سر جالیز همسایه به قیمت ارزان کش رفته و از ارادان می آوریم که با محاسبه آن نرخ تورم آنقدر پائین بیاید که به صفر برسد.روش چهارم: خرید و فروش هر نوع سبدی را غیرقانونی اعلام می کنیم و اعلام می کنیم که فروش سبد بای نحو کان در حکم براندازی نرم است و از این طریق وقتی سبد نباشد، در نتیجه کالایی هم توی آن نیست، در نتیجه نرخ تورمی هم وجود ندارد، در نتیجه نرخ تورم نسبت به قبل بالاترنیست، چون اصلا نرخ تورمی نیست که بالاتر باشد یا پائین تر.روش پنجم: سبد را پس از اینکه فاطی الهام حسابی مورد الهام شوهرش قرار گرفت، به دست او می دهیم تا همه کالاهای مورد نیاز خانواده اش را از میدان تره بار پشت خانه محمود قشنگ خریداری کند. احتمالا کالاهای خریداری شده توسط فاطی شامل موارد زیر خواهد بود: دفتر چهل برگ برای فحش نوشتن علیه خاتمی و هاشمی، قلم و دوات برای نوشتن مقاله، خنجر و قمه برای برخورد با واقعیات، دستکش بوکس برای حفظ حدود شرعی در حین حمله به مفسدین اقتصادی، قیچی برای بریدن گیس های فائزه هاشمی و احتمالا مواردی از مهدی هاشمی، قرص اعصاب برای عبور از بحران، خرگوش لاستیکی بازی بچه ها برای گاز زدن در شرایطی که هنوز مقاله نوشته نشده است. روش ششم: در این روش بر اساس سیستم کوبایی عمل می کنیم، کالاهای مورد نیاز مردم را در سبد می ریزیم، و قیمت آنها را کاملا ارزان می کنیم، اما اعلام می کنیم که نداریم و تمام شد. روش هفتم: دست به سبد نمی زنیم، بلکه به مدت یک ماه دست و پای احمدی نژاد را می بندیم و به دهانش چسب می زنیم و اجازه نمی دهیم یک کلمه هم حرف بزند و جلسات هیات دولت را هم لغو می کنیم و بانک مرکزی و سازمان برنامه و شورای عالی اقتصاد را منحل می کنیم، در نتیجه تورم با همان سبد خانوار کاهش می یابد.روش هشتم: به جای همه اینها احمدی نژاد را از سبد پرت کنیم بیرون و خود بخود نرخ تورم پائین می آید. احمدی نژاد نقد و افروغ برکنار شدعماد افروغ، نماینده مجلس و یکی از منتقدین اصولگرای کشور، در یک برنامه تلویزیونی حاضر شد و برای اولین بار در دو سال گذشته یک نفر در صدا و سیما از احمدی نژاد انتقاد کرد. خانواده وی پس از این انتقاد اعلام کردند که این افروغ فعلا سالم و زنده است و فقط تهدید به ترور شده است. در همین راستا مجلس برای نشان دادن علاقه اش به انتقاد پذیری عماد افروغ را از ریاست کمیسیون فرهنگی مجلس برکنار و حاج آقا اختری را به جای وی به عنوان رئیس کمیسیون فرهنگی تعیین کردند. باز هم جای شکرش باقی است که احمدی نژاد اگر بلد نیست کشور را اداره کند و به وعده هایش عمل نکرده و در سیاست خارجی اشتباه کرده و جامعه را ناامن کرده و اقتصاد را از بین برده، می خواستم بگویم که تحمل انتقاد را دارد که نظرم عوض شد. احمدی نژاد گفت: چشم تون کور هیچی هم نداشته باشم، عوضش خوشگلم و خوب تار می زنم.
شمسی پهلوون سینی پاره می کندبنازم به شهامت این شیرزن، بی نظیر است. فکر کنید، یک آدمی مثل خاتمی و هاشمی که اگر از آنها دفاع کنی شش ماه زندان باید بروی را روزی شش بار جر می دهد. به این می گویند شیرزن. فاطمه رجبی گفت: « کسی جلوی هاشمی رفسنجانی را بگیرد.» وی از طرف دیگر الهه کولایی را متهم کرد که « الهه کولایی دو قرارداد کتاب با دفتر ریاست جمهوری سابق به مبلغ 70 میلیون تومان بسته و پس از مدتها فقط سه برگ کاغذ یک رو تحویل داده است.» یک روانکاو از نکات مورد ذکر نتایج زیر را گرفت:فرافکنی: احتمالا بیمار این نکته را هفته ای سه بار می شنود که گفته می شود« بابا! یکی جلوی این خانم محترم رو بگیره» عدم اعتماد به نفس و مقایسه بیش از حد: احتمالا بیمار از اینکه قبلا کتابی در ستایش رئیس جمهور نوشته و احتمالا دستمزد آن را نگرفته است، دچار ناراحتی است و تلاش می کند از طریق مکانیزم جبران تصور کند که دیگران کارهای مشابه او را انجام داده اند، اما با پلیدی تمام.خیالپردازی و توهم شدید: بیمار به دلیل عدم تماس با بیرون از خانه به مدت طولانی، قیمت ها را نمی داند و فکر می کند چون کسی که عامل ارتباط وی با بیرون است( الهام و احمدی نژاد) دائما از ارقام میلیون و میلیارد حرف می زنند، نرخ قرارداد یک کتاب که احتمالا 5 میلیون تومان است، هفتاد میلیون تومان شده و شبها در این مورد خواب های بد می بیند.مشکل یک رو دورو: بیمار احتمالا برای مدت طولانی از دوره دبیرستان همیشه پشت و روی کاغذ مقاله نوشته است، به همین دلیل فکر می کند که برای نوشتن یک مقاله یا کتاب حرفه ای هم همین کار را می کنند، و احتمالا بزرگترین آدمی که دیده است، کسی است که یک کتاب پانصد صفحه ای پشت و رو نوشته است.
مسلمانان جهان! کمونیست شویدیک اصطلاح دارم کشف می کنم به موازات « اورو سوسیالیسم» یا سوسیالیسم اروپایی که می شود « ارو اسلامیسم» یا اسلام اروپایی، فرقش هم با اسلام خاورمیانه ای و آفریقایی خیلی زیاد است. مثلا یک آقایی به نام جمال بوراس که هم مسلمان فرانسوی است و هم طبیعتا قهرمان جودوی این کشور است، نامزد انتخابات مجلس شده است. وهابیون هم به هواداران شان گفته اند که به رقیب جمال بوراس که کمونیست است رای بدهند. در همین راستا، دانیل اورتگا هم دیروز به تهران رفت و ملبس به چفیه شد و زنش هم روسری گذاشت و معلوم شد که دیگر جنگ با آمریکا تمام است. این مادر مرده اورتگا وقتی احمدی نژاد رفت نیکاراگوئه فکر کرد قضیه جدی است، حالا راه افتاده آمده تهران، از دیروز دربدر دنبال احمدی نژاد می گردد که همراه با هم بروند آمریکا را نابود کنند. به هرکسی می گوید که احمدی نژاد کجاست؟ می گویند: کی؟ احمدی نژاد؟ ازش طلب داری؟
نه ماه بعد، نه، از اون نظر نگفتمقضیه انتخابات دارد اندکی جدی می شود، فعلا حرف زدن در مورد انتخابات شروع شده است. خاتمی از زنان خواست که در حوزه های مختلف فعال تر حضور پیدا کنند. زنان هم گفتند: آخ! چشم، اگه نزنن حتما حضور فعال پیدا می کنیم. محمد سلامتی هم خبر از « ائتلاف نخبگان و دلسوزان نظام داد.» البته من نمی دانم این دوتا را چطوری جمع بسته است، ولی لابد یک طوری جمع بسته است که قیافه اش شبیه دکتر معین نشود. محسن میردامادی هم که قرار است یک شلوار کتانی از جنس محکم بپوشد، گفت: « اصلاح طلبان در مجلس هشتم گام بلندی برمی دارند.» آگاهان گفتند: تو رو خدا مواظب باشین گام بلند برمی دارین شلوارتون پاره نشه. میردامادی توضیح اضافی داد که « البته اگر انتخابات سالم و خوب برگزار شود.» آگاهان از شنیدن این عبارت ناراحت شدند و گفتند: پس انگار شما می خواهید برید فرانسه رای بدین؟ میردامادی دیروزحرفش را کمی اصلاح گرد و گفت: « از طریق سازمان رای شرایط نابرابر را جبران می کنیم.» رض خوش تیپ هم گفت: « احزاب اصلاح طلب تلاش شان را برای حضور جدی مردم در انتخابات بکار می گیرند.» احزاب اصلاح طلب گفتند: کی؟ ما؟ ما که هنوز وجود نداریم! فعلا یک چیز مشخص است و آن این که بقول معاون دبیرکل جبهه مشارکت « خاتمی محور اصلاح طلبان است.» البته من فکر می کنم اگر اصلاح طلبان قضیه سازمان رای را جدی بگیرند، بخصوص این موضوع را در یک پروژه پنج شش ماهه با چراغ خاموش در جاده سنگلاخ ببینند، احتمال دارد که به یک جاهایی برسد. فعلا بزرگترین شانس اصلاح طلبان این است که احمدی نژاد و طرفدارانش در ماجرای حمله به بدحجاب ها، کاری کردند که رای آدم های بی تفاوت را از دست دادند و از آن سی و پنج درصد انتخابات احمدی نژاد احتمالا رسیدند به یک ده درصدی که فعلا هستند.

Sunday, June 10, 2007

قلیون وسیاست

دبیرکل جبهه مشارکت ایران اسلامی که از قم فراق صندلی مجلس در روزروشن به قلیون پناه آورده چه بسا که درپستو به منقل و چراغ پیکنیکی هم یه سری بزنه و بجای رزم کمی هم به محفل بزم سرک بکشه و به جای بلندگو تو وافور فوت کنه .چه میدونی شاید کرد

درگيري و زد و خورد در مناطق شرق و جنوبي درپي ارايه بنزين با كارت


جمع‌‏آوري كارت‌‏هاي يدك سوخت خودرو به افت فروش 40 تا 60 درصدي جايگاه‌‏داران منجر شده است. مهندس بيژن حاج محمدرضا، رييس سنديكاي جايگاه‌‏داران كشور, درگفت و گو با خبرنگار خبرگزاري كار ايران، ايلنا، چشم‌‏انداز پروژه كارت هوشمند سوخت را سياه و كبود ترسيم كرد و اظهارداشت: عدم توزيع سوخت بدون كارت هوشمند در نقاط جنوبي، شرقي و غربي كشور باعث زد و خورد جايگاه‌‏داران و مردم شده است.وي, با اعلام اين‌‏كه اگر مردم به يكديگر در ارايه كارت‌‏هاي سوخت كمك نكنند, موج اين زد و خوردها به تهران نيز خواهد رسيد, گفت: نامشخص بودن زمان سهميه‌‏بندي ، ميزان سهميه‌‏ها ، عدم توزيع كليه كارت‌‏هاي سوخت، آماده نبودن كارت‌‏هاي سوخت موتورسيكلت‌‏ها از جمله مشكلات موجود در پروژه كارت سوخت است.پ
رييس سنديكاي جايگاه‌‏داران كشور, اعلام كرد: علاوه بر اين براي بسياري از دستگاه‌‏هاي كارت‌‏خوان مشكلاتي ايجاد شده و تعمير آنها نيز زمان‌‏بر و مشكلات خاص خود را دارد.
وي، با اشاره به اعلام شركت ملي پالايش و پخش مبني بر جمع‌‏آوري كارت‌‏هاي يدك هوشمند سوخت از جايگاه‌‏ها از روز گذشته‌, ‏ادامه داد: اعلام اين خبر در حالي است كه كارت‌‏ها از 15 روز گذشته جمع‌‏آوري شده است.
رييس سنديكاي جايگاه‌‏داران كشور, افزود: جمع‌‏آوري كارت‌‏هاي يدك سوخت به افت فروش 40 تا 60 درصدي منجر شده است, در حالي كه تا قبل از اين زمان افت فروش اين كارت‌‏هاي يدك 20 تا 25 درصد بود.
وي، در ادامه خواستار تعيين و تكليف وضعيت پروژه كارت هوشمند سوخت از سوي مسوولان شد و تصريح كرد: حتي يكي از دو هزار هدف ترسيم شده در تعريف پروژه كارت هوشمند اجرايي نشده است.
به اعتقاد حاج محمدرضا، در خصوص اين پروژه حرف‌‏هايي از نظر سياسي زده شده كه عدم انجام آن ژست آقايان را خراب خواهد كرد.
وي، با تاييد وجود كارت‌‏هاي تقلبي سوخت قيمت آنها را بين 10 تا 15 هزار تومان متغير دانست و گفت: طرح مساله سهميه‌‏بندي, خود منجر به ذخيره‌‏سازي‌‏هاي بي‌‏مورد و احتكار بنزين شده است, به گونه‌‏اي كه برخي روزانه 80 ليتر از اين فرآورده دريافت مي‌‏كنند.

ماهي هاي مرده، جنگل هاي سوخته


هويت "شمالي ها" در جنگل، كوه، باغ هاي چاي، شاليزار، رودخانه ها و دريا معني مي يابد و هم اينهاست كه مي تواند زمينه مساعدي براي زيستي همراه با آرامش و سلامت براي شان پديد آورد. هويتي که به خطر افتاده است. دريا، جنگل زمين و بطور كل طبيعت مهربان و بخشنده درمعرض نابودي است و نه تنها "شمالي" كه هر ايراني در اين نابودي، نابودي خود را مي ببيند.
ناظران محيط زيست معتقدند از درياي خزر كه در گذشته ايران جايي پر ارج داشته، چيز زيادي براي مردمانش باقي نمانده: بخش اعظمي از آن و سواحلش در اختيار و درتصرف ارگانهاي دولتي است، بخشي به سرمايه داران ايراني و عربي فروخته شده و قسمت هاي ناچيزي هم براي استفاده مردم باقي مانده است.
گذشته از بحث مالكيت دريا بگذريم، بحث آلودگي ها، صيدهاي بي رويه و بهره برداريهاي گوناگون شن و ماسه نيز در اخبار مطبوعات محلي و ملي خبرساز هستند. هر روز اخباري منتشر مي شود كه آبزيان زيادي درحاشيه دريا مي ميرند و صحنه هاي دلخراشي در سواحل به وجود مي آورند. اين در حالي است که فاضلابهاي خانگي و صنعتي به راحتي و بدون هيچ نظارتي به رودخانه ها سرازير مي شوند؛ زباله هاي گوناگوني كه اكو سيستم را در معرض خطر جدي قرار داده اند. صيدهاي بي رويه و غيرمجاز در فصل هايي كه نبايد هيچ صيدي انجام شود، عامل ديگري است كه زندگي آبزيان را تهديد مي كند.
باغهاي چاي
يک کارشناس محيط زيست گيلان مي گويد: "باغهاي چاي پرداخت كه نفسهاي آخر را مي كشند. براي اثبات اين ادعا مي توان به زمينهاي چاي كه غيرقابل استفاده مانده يا اسكلت كارخانه هاي چاي كه به مخروبه تبديل شده اند، اشاره كرد. ازآن همه كارخانه چاي كه تعدادشان سه رقمي بود، تنها اسكلتي باقي مانده و زمينهاي چاي تغيير كاربري يافته اند. امروزه كشاورزان چايكار هيچ رغبتي براي كار در باغها ندارند زيرا هيچ كس حمايتي از آنها نمي كند. آنها ميگويند وقتي براي يك كيلو چاي بيش از ده هزار ريال هزينه شده اما بعداً سه يا چهار هزار ريال بر مي گردد، اصلاً نمي شود به چاي فكر كرد. صاحبان باغهاي چاي چشم به پولداراني دارند که از پايتخت مي آيند تا زمينهايشان را براي ساختن ويلا و منازل مسكوني بخرند و آنها بتوانند به امرار معاش ادامه دهند."
شاليزارها
به گفته اين کارشناس: "در برنجكاري نيز وضعي مانند توليد و عرضه چاي حاكم است. هر روز از تعداد شاليكاران كاسته مي شود و زمينها به مصارفي غير از كشاورزي اختصاص مي يابد. نجاري ها، كارگاههاي مكانيكي، موسسات توليد مواد شيميايي و منازل مسكوني قدم به قدم و متر به متر شاليزارها را در مي نوردند و هر لحظه بخشي از حيات باقيمانده آن را مي گيرند. برنجكاراني كه به خاطر معيشت مجبور به ترك كار و فروش اراضي مي شوند، معتقدند دولت نه تنها به آنها توجه نمي كند بلكه با وارد كردن بي رويه برنج عامل اصلي ورشكستگي شان شده است. آنها مي گويند وقتي برنج هاي درجه چندم تايلندي، مكزيكي، پاكستاني، هندي و آمريكايي با قيمتي كمتر از آنچه دولت مي خرد در بازار عرضه مي شود و در عوض برنجكار ايراني مجبور است محصولش را كمتر ازآنچه هزينه كرده، بفروشد طبيعي است كه ممر حياتي برنجکار ايراني قطع شود. ضمن آنکه به موارد فوق مي توان وضع تهيه و توزيع ادوات كشاورزي، سموم وكودهاي شيميايي و... را افزود وهمچنين آب زراعي راكه معضل بزرگي براي برنجكاران است. آن هم در شرايطي که رودخانه ها عملاً مرده اند يا دسترسي مردم به آنها مقدور نيست. اينجاست که تنها سد ها مي توانند به ياري مردم بيايند، که آن هم با همه مانووري كه حاكميت مي دهد ـ در همين رابطه آثار تاريخي هويتي مان را هم با خطر جدي و نابودي مواجه كرده اند ـ با عدم مديريت صحيح در آبگيري به موقع، هميشه مشكلاتي وجود دارد. چنين است كه بيشتر زمينهاي كشاورزي در فصل برداشت با كم آبي و خراب شدن محصول مواجه اند. امري که باعث شده شركتهاي متعدد بيمه احداث يا گسترش بيابند و سودهاي كلاني به جيب بزنند."
جنگل ها
آيت الله خميني در همان سالهاي اول انقلاب گفته بود: " جنگل ها مال مردم است نبايد آنها را خراب كرد." اما بسياري از آنهايي كه بر سر کار آمدند يا خود به چپاول جنگلها پرداختند يا امكان سوء استفاده براي قاچاقچيان را فراهم كردند. در بسياري مواقع حتي قوانين و تبصره هاي حكومتي، غارت جنگل در جلوي چشم مردم را آزاد اعلام كرده است. مثلاً تأسيس شركت هاي دولتي احياء و بهره برداري كه به نابودي جنگل انجاميد، زائيده طرح ها و تبصره هاي حكومتي است. محلي ها معتقدند که اين شركت ها تنها بهره برداري كردند و احيايي ديده نشد. آنها درخت هاي عظيم، باستاني و كمياب را قطع كردند و از اين راه به سرمايه هاي كلاني رسيدند و زمين هاي سوخته را روي دست مردم گذاشتند. تنها در بعضي نقاط و براي خالي نبودن عريضه، نهالهاي برگ سوزني و بي خاصيتي ديده مي شود كه نه بازده است نه در فتوسنتز نقشي دارد. در كنار قاچاقچيان رسمي و غير رسمي و شركت هاي بهره برداري، توريست هاي داخلي و بعضي از اهالي اطراف جنگل هايند كه لطمات زيادي به آن وارد كرده و مي كنند. سالانه خبرهاي زيادي در رسانه ها ديده و شنيده مي شود كه فلان نقطه از جنگلهاي شمال در آتش سوخت. بخش قابل توجهي از اين مسئله به عدم مديريت صحيح بر مي گردد كه اولاً هيچ آموزشي در زمينه حفاظت از جنگل ارائه نمي كند ثانياً هيچگونه حفاظت درستي از آن بعمل نمي آورد.
اما موضوعي كه جنگل را در حال حاضر و به صورت آني تهديد مي كند، احداث كارخانه پتروشيمي است. اين پروژه قرار است در 120 هكتار از جنگلهاي سراوان كه مملو از گونه هاي متعدد، باستاني و نادر درختي است و يكي از برجسته ترين جنگلهاي گيلان بشمار مي آيد، اجراء شود. اگر چنين امري به وقوع بپيوندند، 400 هزار درخت در آنجا نابود خواهد شد كه دولت توجيه عملي اش را ايجاد اشتغال اعلام كرده است. اگر چه اين طرح بصورت مقطعي مسكوت ماند و به كميسيون رفت اما تاكنون 20 هزار درخت قطع شده است.
کارشناس مورد گفتگو با روز – که مايل به ذکر نام خود نيست – مي گويد: "سئوال اساسي اين است كه آيا براي ايجاد اشتغال بايد منابع عظيم طبيعي را نابود كرد؟ بنظر مي رسد اين پروژه هم مانند اكثر طرح هاي كارشناسي نشده دولت، تنها محيط زيست را نشانه رفته است. تاكنون كسي به اين پرسش، پاسخي نداده كه مگر فولاد گيلان با تخريب بيش از چند هكتار از جنگل و منابع طبيعي، چه تعداد شغل ايجاد كرد؟"
در حالي که دولت اعلام كرده بود كه با راه اندازي فولاد گيلان حدود 17 هزار نيروي كار جذب خواهند شد اما تمام پرسنل اين شركت به 1500 نفر نمي رسند.
کارشناس مزبور تاکيد دارد: " در اجراي پروژه هاي صنعتي در شمال از تمركز زدايي از تهران و عدم مهاجرت حرف به ميان مي آيد. اما مگر مهاجرت از گيلان رابطه تنگاتنگي با نابودي صنايعي همچون شاليكاري، چايكاري، صنايع دستي و بومي، توريسم و... ندارند؟ در مجاورت شركت فولاد گيلان با آن همه داعيه، بيش از 200 كارخانه صنعتي ورشكسته و بسته شدند كه دولت مي توانست و مي تواند با صرف هزينه اي معادل يك دهم هزينه احداث مجموعه پتروشيمي آنها رااحيا وبيش از صد هزار نيروي كار را جذب کند.دولت از وضعيت آن 200 كارخانه و كارخانه هاي ورشكسته ديگرگيلان اطلاعات كافي دارد. اما طبيعي است كه مقاصد سياسي از اهميت بيشتري برخوردارند. كه اگر اهميت اهداف سياسي و زور بيش از حد و فرا قانوني عده اي نبود، هيچگاه جنگلهاي گيلان بخاطر كارخانه نئوپان خلخال يا فلان كارخانه شير و... قزوين به تاراج نمي رفت."
صحنه را تجسم كنيد: ماهي ها در حال جان کندن روي ساحل، زمين هاي سوخته به جاي جنگل، ويلا به جاي باغ چاي و شاليزار، مرداب به جاي رودخانه....
اسم اين اگر نابودي محيط زيست نيست، پس چيست؟
فرهيختگان

ازدواج موقت

هاله نور در 20 جلد

مشکل چی توز به نظر به این سادگی حل نمی شود، هرچه خوشگل تر است ناز و ادای بیشتری هم دارد. جنتی، آخرین کسی که انسان نئاندرتال را قبل از مرگ دیده است، گفت: « احمدی نژاد بسیجی ناب است.» آگاهان ضمن تبریک این کشف نشانه های « ناب» بودن و « بسیجی» بودن احمدی نژاد را چنین گفتند، اولا که همیشه در حال هجمه است، دوما که همیشه سرزده وارد می شود، سوما که حتی اگر صد هزار نفر هم باشند بیست میلیون نفر هستند. به دنبال همین کشف بزرگ و همانطور که همه دانشمندان پس از چهل سال کار و چاپ بیست سی کتاب، یک دانشمند بزرگی پیدا می شود و مجموعه آثار آنها را چاپ می کند، دفتر رئیس جمهور هنوز دوره ریاست جمهوری به یک سال نرسیده، با تشکیل شورای انتشار افکار احمدی نژاد( چنین چیزی وجود دارد؟) یک شورای سیاستگذاری و نظارت را برای انتشار آثار و اندیشه های رئیس جمهور مشخص کرد. اعضای این ستاد که اگر آنها را فشار بدهی حداقل ده کیلو اورانیوم و دویست کیلو تی ان تی به دست می آید، به این شرح معرفی شدند: « غلامحسین الهام، صفار هرندی، مجتبی ثمره هاشمی، روح الله حسینیان، حاج علی اکبری، صادق محصولی، رحیم پور ازغدی، علی مطهری، علی اکبر اشعری، علی اکبر جوانفکر، محمد علی فتح اللهی، محمد شفیعی فر، محمد جعفر بهداد، مجتبی زارعی.» آگاهان توضیح دادند که 80 درصد همین افراد، قبلا برای شورای مشاورین اقتصادی، شورای مشاورین فرهنگی، شورای مشاورین امنیتی، شورای مشاورین در امور مسکن، شورای برگزاری کنفرانس هولوکاست، شورای مشاورین سیاست خارجی تعیین شده بودند که در اینجا هم به انجام وظیفه خواهند پرداخت. پیش بینی می شود، مجموعه آثار احمدی نژاد در بیست جلد به شرح زیر منتشر شود:هاله نور( در بیست جلد منتشر شد) جلد اول: دو سالی که ایران را تکان داد، بررسی روانشناختی بازدید های سرزده و تصمیم گیری در کمترین مدت با کمترین بازده.جلد دوم: نفت ها و سفره ها، یا چگونه هشتاد میلیارد دلار را تبدیل به آشغال کنیم.جلد سوم: معجزه در نیویورک، صد روایت مستند و متفاوت احمدی نژاد از اولین سفر نیویورک.جلد چهارم: هاله نور بر فراز سر من، خصوصی ترین لحظات ارتباط شخصی احمدی نژاد با خود خداوند متعال.جلد پنجم: نبرد من یا پیروزی اراده، کلیه نظرات احمدی نژاد درباره هولوکاست.جلد ششم: دکتر احمدی نژاد یا چگونه اورانیوم غنی کنیم و از آغاز جنگ لذت ببریم.جلد هفتم: ملاحظاتی درباره قراردادهای استعماری ترکمانچای، گلستانچای و سعدآبادچایجلد هشتم: تاریخ هشتصد ساله روابط ایران و عراق( احمدی نژاد اطلاعات خصوصی خودش را در مورد رابطه ایران و عراق، از صد سال قبل که هنوز عراق وجود نداشت بیان می کند.»جلد نهم: هاله شوت، تجربیات رئیس جمهور درباره روشهای گلزنی و استراتژی های فوتبال.جلد دهم: پدران من، احمدی نژاد ازتولد تا شهرداری تهرانجلد یازدهم: همه مردان رئیس جمهور( زندگینامه فاطی رجبی به قلم خودش)جلد دوازدهم: سه برادر( چاوز، کاسترو و سگولن رویال از نگاه احمدی نژاد)جلد سیزدهم: گنگ خواب دیده( مجموعه سخنرانی های احمدی نژاد در شهرستانها)جلد چهاردهم: دور دنیا در هشتاد روز، ماجرای سفرهای احمدی نژاد به دور دنیا قبل از اینکه تورم به 17 درصد برسد و سفرها متوقف شود( همراه با صد ها عکس از احمدی نژاد در کنار معروف ترین چهره های سیاست جهان)جلد پانزدهم: کفشهایم کو، مجموعه اشعار عرفانی منتشر نشده احمدی نژاد که قرار است بزودی توسط برادران هنرمند سروده شود.جلد شانزدهم: دو گام به پس، سه گام دیگر به پس؛ مروری بر سیاست خارجی احمدی نژاد و طرحهای ابتکاری او برای در دست گرفتن مدیریت جهان که در حال حاضر باید از یک سال قبل آغاز می شد.جلد هفدهم: شیوه های ظهور، سی درس در مورد شیوه های ظهور و چاپ عکس و ظاهر شدن جلوی دوربین به شکلی که از هر ده عکس حداقل پنج عکس کمیک محسوب شود.جلد هجدم: آخرین فریادها در آخرین روزها( شرح سال سوم ریاست جمهوری)جلد نوزدهم: بزرگراهی بسوی انبار، شرح حال سال چهارم ریاست جمهوری و نامگذاری بزرگراه مذکور و نظرات کلیه مهندسین راهسازی در مورد بزرگراه شهید احمدی نژاد.جلد بیستم: فهرست اسامی هفت میلیون مفسد اقتصادی که نگذاشتند اندیشه های ناب احمدی نژاد به نتیجه برسد.
نتیجه گیری اخلاقی: اگه بابا و مامانش رو ندیده بود، ادعا می کرد افلاطونه

Saturday, June 9, 2007

فيلم آموزشی برای خيانت زنان متاهل!


این روزها با مجوز وزارت ارشاد یک رپرتاژ آگهی صرف به نفع بندر دوبی و به هدف زیر سوال بردن تفریح گاه های ترکیه در سینماهای کشور به نمایش درآمده که در کمال تعجب پس از 3 سال ممنوعیت اکران در دولت گذشته، سرانجام به قول کارگردان با حوصله اش موفق به دریافت مجوز شده است تا برای نخستین بار تبلیغ مستقیم دوبی، امکانات اقتصادی این شهر مانند سیتی سنتر، دانشگاه آمریکایی ها و خیابان آل مکتوم به راحتی به پرده سینماهای ایران کشیده شود
به گزارش خبرنگار «بازتاب»، در شرایطی که سینمای هالیوود با ساخت فیلم تاثیرگذار و موثر «بی وفایی» به دنبال ترساندن منطقی جامعه آمریکا و خانواده های این کشور از بی بندوباری های اخلاقی و خیانت به خانواده در زندگی یانکی هاست، در این سوی جهان و در پناه فرهنگ اصیل ایرانی، برای نخستین بار با مجوز وزارت ارشاد فیلمی در سینماهای ایران به نمایش درآمده که به صورت عملی راه های مختلف ضبط تصاویر خصوصی از افراد، راه های وسوسه زنان شوهردار و روش های خیانت را به زنان شوهردار آموزش داده و متاسفانه تا امروز نه کسی در وزارت ارشاد متوجه این ماجراهای آشکار شده و نه منتقدی برایش صرف می کند که با این محصول 100 درصد اقتصادی و تبلیغاتی مقابله فرهنگی کند
در این فیلم سراسر اغراق و بزرگ نمایی شده از جذابیت های ساختمانی، تزیینی و ژورنالیستی دوبی که با شعارهای اقتصادی به نفع سرمایه گذاری خصوصی برای این بندر همراه است، یک سری اتفاق بی سر و ته بهانه ای می شود که موضوع ازدواج پسران در قفس امروزی با زنان مسن در هوس دیروزی به روایت تصویر کشیده شود
داستانی که در سراسر آن روش های سوء استفاده از زنان به شیوه های گوناگون آموزش داده می شود و چقدر جالب است که سازمان های غیر دولتی دفاع از حقوق بانوان و سینه چاکان حقوق فمنیستی حتی ذره ای هم از محتوای این فیلم دلخور و آزرده نمی شوند
البته شاید فضای فانتزی و ویترینی این فیلم حتی توانسته شوالیه های حقوق فمنیستی را هم خام کند تا کسی از وزارت ارشاد جمهوری اسلامی سوال نکند، به چه ارزشی چنین محصولاتی را بر پرده سینما آورده و زندگی اجتماعی خانواده ها را به مخاطره می اندازید؟
آیا به صرف نشان دادن اتومبیل گران قیمت «فراری» و «لامبورگینی»، یک خانم با دست های آرایش شده حنای مراکشی، چادر عربی که یک جفت چشم فقط از آن معلوم است، موسیقی های تند عربی، ضرب آهنگ تدوین تصاویر با مراکز تجاری دوبی، شعارهایی مانند: دوبی به مراتب بهتر از ترکیه است، در دوبی هر چیزی پیدا می شود، اینجا پر از رستوران های ایرانی است! یا بدتر، جمله وقیحانه؛ نباید با این یائسه ها زندگی کرد، باید این ها را سر کیسه کرد! می توان یک فیلم سینمایی اجتماعی و اخلاقگرا را به پرده نقره ای سینماهای وزارتخانه اصولگرا آورد؟
در بخشی از این فیلم سراسر توهین و افترا به زنان بزرگ ایرانی که در محتوای فرهنگی دست کمی از محصول آمریکایی پسند «پرسپولیس» و فیلم ضد ایرانی «300 » ندارد، دو پسر یا بهتر بگوییم، دوست پسر دو زن بیوه متمول در پی حادثه ای با هم آشنا شده و با سوار کردن یک سری کلک های عاشقانه و دوستی های غیر مشروع و البته اظهار محبت های غیر متداول با فرهنگ ایرانی و بیشتر شبیه فرهنگ کشورهای غربی، زنان عقدی خود را وارد بازی کثیفی می کنند.
در این بازی این زنان در پس نمایش های ظاهری مجبور می شوند به شوهران خود خیانت کرده و مراحل این شکسته شدن حریم های اخلاقی با دوربین مخفی ضبط می شود تا از آنها ضمن اخاذی، طلاق شرعی گرفته شود و در مقابل قهرمانان خوشگل و خوش تیپ با درآمد هنگفت این کار در دوبی رستوران بزنند
این موضوع ها در شرایطی به راحتی به تصویر کشیده شد که جامعه ایران سال گذشته چندین مورد حادثه تلخ در انتشار فیلم های خصوصی پشت سر گذاشت و حتی دستگاه های فرهنگی و قضایی در یک مورد خاص و حساسیت برانگیز به دنبال راهکارهای برخورد منطقی و قانونی با این حرمت شکنان بودند
اما در قامت چنین فیلم سینمایی به اصطلاح اجتماعی که تصاویر تبلیغاتی آن سراسر پایتخت را در اختیار گرفته، ضبط تصاویر غیر اخلاقی از یک زن شوهردار به صورت کامل آموزش داده شده و حتی در برخی از لحظات بازیگران چنان با قدرت، راه های تنظیم زاویه دوربین و روش های فنی آن را اجرا می کنند که می توان حالت رضایت مندی مخاطب را در خنده های تماشاگران و صورت های هیجان زده آنها دید
اما در نمونه مشابهی از یک فیلم آمریکایی که سینمای هالیوود آن را ساخته ، زنی راضی از زندگی با شوهر و پسرش که در حومه نیویورک ساکن است. برای خرید لوازم تولد پسرش راهی مرکز شهر می شود
در این میان حادثه ای موجب می شود، او وارد خانه پسر جوان فرانسوی شود که در نهایت به زوال اخلاقی و خیانت او به شوهرش ختم می شود، شوهر در مقابل برای اعاده حیثیت خود پسر فرانسوی را می کشد و پس از اینکه پلیس از پس اثبات جرمش برنمی آید، تصمیم می گیرد برای نجات زندگی اش راهی مکزیک شود
در این فیلم تکان دهنده که در لحظاتی وجدان درد آشکار از انجام یک گناه بزرگ را به نمایش کشیده و سعی دارد آن را به مخاطب القا کند، کارگردان با هشیاری تمام برای سکانس پایانی دو نتیجه گیری کرده و حتی در نسخه DVD سکانس سفر به مکزیک در متن اصلی فیلم قرار داده شده و برداشت دومی به عنوان سکانس حذفی باقی می ماند
در برداشت دوم از سکانس پایانی مرد ضمن آرزوی روزهای خوش برای خانواده اش در برابر چراغ قرمز اداره پلیس از ماشین پیاده می شود تا خودش را به پلیس معرفی کند
جالب است که در ینگه دنیا که دوستان حتی ذره ای مردم و هنر آنها را به دینمداری و فرهنگی بودن قبول ندارند، این گونه ظریف یک بحران اجتماعی به تصویر کشیده می شود، ولی در کشور ما که فرهنگ های مهاجم هر آن منتظر حمله به سوی سرمایه های اخلاقی و اجتماعی ما هستند، این گونه براحتی ناموس فروشی و خیانت را آموزش داده و در قالب فیلمی جذاب برای نوجوان و جوانان، آینده کشور را به مخاطره می اندازیم
آیا به واقع وزارت ارشاد قبلی حق نداشت که 3 سال پیش مجوز اکران به این فیلم نداده بود؟

هدف طرح ازدواج موقت ازنگاه جبهه مشاركت


معاون سياسي دبيركل جبهه مشاركت ايران اسلامي گفت: طرح موضوع ازدواج موقت و برخورد با بي‌‏حجابي و اراذل و اوباش به شكل فعلي، با هدف منحرف كردن افكار عمومي از مسائل اساسي كشور در عرصه سياست داخلي و خارجي صورت مي‌‏گيرد. آذر منصوري در گفت‌‏وگو با خبرنگار "ايلنا"، با اشاره به اظهارات وزير كشور درباره ازدواج موقت جوانان، گفت: طرح اين‌‏گونه مسائل در شرايط فعلي چاره‌‏ساز مشكلات جوانان نيست و نشان مي‌‏دهد كه مجريان كشور از درك و طرح مسائل اساسي جوانان عاجز هستند.وي تصريح كرد: اگر آقايان درصدد حل مشكلات جوانان هستند، بايد به اين مساله فكر كنند كه چه رفتارها و تصميماتي منجر به افزايش قيمت مسكن و مشكلات اقتصادي در جامعه شده است.منصوري با بيان اينكه اولين پيامد خطرناك اين طرح تجاوز به حقوق زنان خواهد بود، گفت: در حالي كه اكثر كشورهاي دنيا در پي استقرار عدالت جنسيتي در مناسبات داخلي و خارجي هستند، طرح اين موضوع توسط يك مقام مسوول، بيشترين لطمه را به موقعيت كشور ما در عرصه بين‌‏المللي وارد خواهد كرد.وي افزود: علماي نوانديش و فعالان حوزه زنان و كساني كه در پي تحقق برابري حقوق زن و مرد در كشور هستند، نبايد نسبت به اين مساله بي‌‏تفاوت بوده و اجازه دهند چنين مسائلي توسط يك مقام مسوول به اين شكل در كشور مطرح شود. ضرورت دارد علماي نوانديش پاسخ متقني به اين مساله بدهند وگرنه موضوع از شكلي كه امروز مطرح‌ ‏شده است، پيچيده‌‏تر خواهد شد.منصوري تصريح كرد: مسائلي از اين دست با هدف انحراف افكار عمومي از موضوعات اساسي كه در عرصه سياست داخلي و خارجي در حال وقوع است، مطرح مي‌‏شود.وي افزود: آقايان بايد بدانند كه طرح چنين مسائلي در نهايت آسيب‌‏هاي غيرقابل جبراني را در عرصه داخلي و خارجي به كشور وارد مي‌‏كند

فعاليت اقتصادي ناطق نوري و پسران




ناطق نوري در گفت‌وگو با فارس توضيحاتي هم درباره فعاليت اقتصادي خود و پسرانش داد:* يك سؤال خصوصي داريم كه اگر خواستيد درباره آن صحبت كنيد. لطف كنيد كمي هم درباره خانه و زندگي و بچه‌هايتان و اينكه به چه كارهايي مشغول هستند، توضيح بدهيد. - ناطق‌نوري [با خنده]: خانه و زندگي كجايش را بگويم؟ * توضيح دهيد كه آيا خودتان فعاليت اقتصادي داريد يا نه؟ - ناطق‌نوري: من نه. فعاليت اقتصادي ندارم و حتي گاهي هم بوده كه در بعضي از صندوق‌ها، بنيادها و امثال آن از من درخواست كردند كه عضو هيئت امناي آنها يا بخش‌هاي ديگر آنها بشوم كه من پرهيز داشتم و نشدم. زماني ما يك بنيادي درست كرده بوديم به نام بنياد شهيد نوري كه اساسنامه آن هم همه چيزش معلوم بود و آن را ثبت هم كرديم. بعد از يكي دو هفته ديديم كه زمزمه‌هايي شد كه آقاي ناطق‌نوري هم يك بنياد راه انداخته است و لذا زود رفتيم و آگهي داديم و انحلال آن را اعلام كرديم. كارمند مجمع هستم و همه سوابق ديگرم را به مجمع منتقل كردم و حقوق بگير آنجا هستم. خانه‌اي دارم كه شهره آفاق و مبدا تاريخ است. در چيذر و منطقه فرمانيه است. زماني يكي از روزنامه‌ها زده بود كه فرمان در فرمانيه اين خيلي معروف شد. اما من دو پسر دارم كه از اول هم به آنها گفته‌ام كه كارهاي دولتي را به هيچ وجه قبول نكنيد و كار آزاد داشته باشيد كه آن هم به خنسي خورده است. يك پسر من در دوبي زندگي مي‌كند و در همانجا هم كه هست خبري نيست و آه در بساط ندارد چرا كه بيش از هر چيز مراعات حيثيت مرا مي‌كند و اينها چوب ما را هم مي‌خورند و هر كاري كه بخواهند بكنند پسر آقاي ناطق‌نوري هستند. يك موقع اين پسر من آمد گفت كه «بابا ما در بد موقعيتي قرار گرفته‌ايم و شانس خوبي نداشته‌ايم». من پرسيدم چرا؟ گفت كه «براي آن‌كه يك زماني مي‌گفتند كه فلاني آقازاده فلاني است، طرف يك بادي هم در غبغب خود مي‌انداخت اما الان كه مي‌گويند آقازاده، همه مي‌گويند شما هم آقازاده هستيد و در زمان ما آقازادگي مصادف با يك فسق و فجوري شده و اسباب زحمت شده است». پسر بزرگ من زندگي محدودي دارد و هيچ فعاليت ويژه اقتصادي هم ندارد و به اندازه‌اي در مي‌آورد كه خودش را اداره كند براي اينكه مراعات مرا مي‌كند. پسر دوم من هم كه همكلاس همين آقاي توانگر، سردبير خبرگزاري شماست كه خودشان گفتند. فوق ليسانس اقتصاد از دانشگاه تهران دارد. او هم چند سال قبل قرار شد يك كار مشخصي براي اداره زندگي خود دست و پا كند و لذا يك دفتر نمايندگي بيمه گرفت كه بعد به دروغ گفتند كه پسر ناطق يك شركت بزرگ بيمه دارد ولي شركت بيمه ميلياردها تومان پول مي‌خواهد و با يك نمايندگي دفتر بيمه خيلي فاصله دارد. اين دفتر را تا چند سال قبل داشت تا اينكه يك روز آمد پيش من و گفت كه بابا اجازه بدهيد من اين را هم رد كنم چرا كه اولا دست خيلي زياد شده است و ثانيا من پسر شما هستم خيلي دستم باز نيست كه بخواهم بروم با شركت‌ها وارد مذاكره شويم تا بيايند با ما كار كنند. اين دفتر خرج خودش را هم در نمي‌آورد و اسم من و شما هم روي آن هست. لذا آن را هم رد كرد رفت و بعد با پولي كه از آنجا دستش آمد با چند نفر شريك شد و رفتند يك جايي را گرفتند تا كار توليدي بكنند. يك سوله‌اي زدند تا كار كنند ولي اين هم الان مانده روي دستشان و اخيرا آمد از من يك پولي گرفت و گفت كه بابا ما اين سرايداري كه آنجا داريم الان بدون حقوق مانده و كار خودمان هم كه به نتيجه نرسيده و دستمان خالي است. اين وضع بچه‌هاي بنده است. هر كس سراغي از اين دارد كه بچه‌هاي من جايي سرمايه‌گذاري، پولي، رانتي، امكاناتي، بساطي يا هر چيز ديگري دارند مي‌توانند بيايند بگويند. اين هم وضع ما.
اقتصادي كيست؟

Friday, June 8, 2007

بوش سکته کرد



كاخ سفيد دقايقي پيش خبر داد كه " جرج بوش " رييس جمهوري آمريكا به علت آنچه ناراحتي معده خوانده شد ، نتوانست در نشست امروز - جمعه سران كشورهاي گروه هشت در آلمان شركت كند. به گزارش ايرنا، مجموعه‌اي از رسانه‌هاي خبري جهان از جمله شبكه خبري " العربيه " پيش از اين گفته بودند كه بوش سكته كرده است . كاخ سفيد گفت كه وضعيت بوش نگران‌كننده نيست و به سرعت به فعاليت‌هاي خود در چارچوب برنامه‌هاي گروه هشت باز مي‌گردد. از بعد از ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه ، هيچ گزارش تصويري تازه‌اي از بوش در رسانه‌هاي خبري جهان منتشر نشده است . صداي آمريكا نيز پنجشنبه شب بطور تلويحي بيماري بوش را تاييد كرده و گفته بود كه بوش در ادامه نشست سران گروه هشت شركت نمي‌كند.

Thursday, June 7, 2007

ازدواج موقت، راه‌حل يا توجيه فحشا؟

با گذشت يك هفته از اظهارات وزير كشور، مبني بر لزوم ترويج ازدواج موقت، اين بحث بار ديگر به محور تمركز مسائل اجتماعي تبديل شده است.حدود پانزده سال پيش كه رئيس‌جمهور وقت، هاشمي رفسنجاني، موضوع لزوم توجه به ازدواج موقت در جامعه را به عنوان راه‌حلي براي مقابله با معضلات جنسي جوانان مطرح كرد، اين ايده به دليل انتقادات سنگين گروهي از متدينين و خانواده‌ها به حاشيه رفت، اما امروز بار ديگر طرح شده است.شايد يكي از دلايل طرح دوباره موضوع، اثر شديد رسانه‌ها؛ اعم از شبكه‌هاي ماهواره‌اي، سايت‌هاي اينترنتي و لوح‌هاي فشرده كه همگي از تكنولوژي‌هاي رواج‌يافته در جامعه ما طي يك دهه اخير هستند، بر تحريك غريزه جنسي باشد؛ غريزه‌اي كه با ابعاد فعلي در جامعه در صورت نبود مديريت صحيح توسط متوليان امر، مي‌تواند علاوه بر پيامدهاي مخرب اخلاقي، آثار زيانبار اقتصادي و امنيتي را نيز به همراه داشته باشد.براي قضاوت راجع به اين موضوع، بايد بررسي‌ شود كه آيا ازدواج موقت، همان‌گونه كه مدافعان اين طرح معتقدند، يگانه راه مؤثر براي حل معضلات جنسي جوانان است و يا آن‌كه بنا بر ديدگاه مخالفان اين طرح كه علاوه بر مخالفان داخلي، بخش‌هايي از اهل سنت خارج از كشور و حتي رسانه‌هاي كشورهاي غربي را نيز شامل مي‌شود، اين طرح نوعي فحشاي اسلامي است؟البته بايد گفت، واكاوي دلايل مدافعان و مخالفان طرح بحث ازدواج موقت به عنوان راه‌حل اجتماعي معضلات جنسي جامعه، نشان مي‌دهد كه در ميان استدلال‌هاي موافقان و مخالفان‌، ناگفته‌هايي نيز وجود دارد، كه براي قضاوت نهايي بايد آن موارد نيز در نظر گرفته شود.اما در ابتدا براي روشن‌تر شدن صورت مسئله، توجه به شرايط آماري كشور لازم است:بنا بر آخرين آمار ارايه‌شده، هم‌اكنون تعداد افراد بزرگسال كشور (بالاتر از 18 سال)، حدود 45 ميليون نفر است كه با احتساب سن ازدواج براي مردان (18ـ65 سال) و سن ازدواج براي زنان (18ـ55 سال)، تعداد مردان واجد شرايط ازدواج، كمتر از بيست ميليون نفر و تعداد زنان در دامنه مذكور، كمتر از پانزده ميليون نفر هستند و در صورتي كه از ميان اين جمعيت، زنان متأهل كسر شوند، تعداد دوشيزگان يا زنان بيوه و مطلقه كه امكان ازدواج موقت را دارا باشند، كمتر از سه ميليون نفر است، در صورتي كه اين تعداد براي مردان، حدود بيست ميليون نفر است.بنا بر اطلاعات مركز آمار ايران بر پايه سرشماري سال 1385، تعداد زنان و مردان بين 20 تا 60 سال، حدود 37 ميليون نفر مي‌باشد كه از اين تعداد، حدود 7/1 ميليون نفر را زنان مجرد ازدواج‌نكرده و حدود 5/1 نفر را زنان مجرد مطلقه يا بيوه تشكيل‌ مي‌دهند كه از اين تعداد نيز كمتر از يك ميليون نفر در سن پنجاه سال به بالا قرار دارند. به عبارتي ديگر، مجموع تعداد زنان مجرد بين 20 تا 50 سال كه جامعه هدف ازدواج موقت را تشكيل مي‌دهند، اندكي بيش از دو ميليون نفر است در حالي كه بر پايه همين آمار، تعداد مردان مجرد 20 تا 65 سال، حدود 5/4 ميليون نفر و با احتساب مردان متأهل بين 20 تا 65 سالي كه جامعه هدف مردان به شمار مي‌روند، به حدود 21 ميليون نفر مي‌رسد. بنابراين، نخستين مانع در ايده ازدواج موقت به عنوان راه‌حل فراگير حل معضلات جنسي جامعه، عدم تناسب جامعه هدف در ميان مردان و زنان است. اين در حالي است كه اگر جامعه هدف را مردان و زنان غيرمتأهل در نظر بگيريم، به دليل كمتر بودن سن ازدواج در ميان دختران نسبت به پسران و افزوني تعداد مردان در جامعه نسبت به زنان، همين عدم تناسب، البته با ابعاد ديگري نيز ديده مي‌شود كه بررسي آمار عملكرد گذشته ازدواج موقت در جامعه، نشان مي‌دهد اين پديده در ميان مردان متأهل به مراتب از مردان مجرد شايع‌تر است و بنا بر آمار رسمي، سهم ازدواج موقت انجام شده توسط مردان متأهل، بيش از دو سوم و سهم مردان مجرد از ازدواج‌هاي موقت، كمتر از يك سوم است؛ بنابراين، يكي از پرسش‌ها اينجاست كه راه‌حل مدافعان ترويج ازدواج موقت براي حل اين عدم توازن چيست؟ چراكه به دليل اين عدم توازن، گسترش ازدواج موقت به دليل شرايط آن و به ويژه موضوع نگاه داشتن عده، مورد اقبال زنان قرار نمي‌گيرد و طبعا امكان‌پذير نيست.در كنار برخي راه‌حل‌هاي اداري همچون محدود كردن ازدواج موقت مردان متأهل، كه به نظر نمي‌رسد اجراي آن ممكن باشد، برخي ديدگاه‌ها نيز بر كاهش مدت يا حذف عده از ازدواج موقت اشاره دارد. بنا بر اين ديدگاه‌ها كه گفته مي‌شود برخي مجتهدان نيز تأمل بر مباني آن را آغاز كرده‌اند، فلسفه عده در اسلام، جلوگيري از اختلاط نسل‌هاست و با توجه به آن‌كه امروزه با انجام پيشرفت‌هاي علمي، امكان جلوگيري از بارداري‌هاي ناخواسته ايجاد شده است، مي‌توان اين روش‌ها را جايگزين عده؛ يعني زمان ممنوعيت ازدواج يك زن پس از جدايي وي از همسر قبلي، كرد. به نظر مي‌رسد تنها در صورت به نتيجه رسيدن اين بحث، موضوعي كه تحت عنوان خانه‌هاي عفاف مطرح شده و از نگاه برخي «فحشاي اسلامي»! نام گرفته، قابل اجراست.مدافعان اين ديدگاه، ساقط شدن عده زن باردار پس از زايمان و امكان ازدواج وي پس از به دنيا آوردن فرزندان و همچنين نداشتن عده ازدواج براي زنان ميانسال كه به مرز يائسگي ـ كه به ناتواني در بارداري منجر مي‌شود ـ را از جمله علل ديدگاه خود مي‌دانند.در مقابل منتقدان اين ديدگاه، عدم اختلاط نسل‌ها را تنها يكي از علل عده دانسته و با استناد به متفاوت بودن عده فوت با عده طلاق، اين حكم اسلام را منبعث از علل گوناگون دانسته و بنابراين، جايگزيني روش‌هاي ضدبارداري را ناتوان از حذف اين عده مي‌دانند.هرچند بررسي دلايل موافقان و مخالفان اين ديدگاه، موضوعي فقهي و حقوقي است و علاوه بر لزوم بررسي آن از سوي فقها و مجتهدان، به دليل پيامدهاي عملي آن در جامعه، بايد از ديد حقوقي نيز به آن نگريسته شود، به نظر مي‌رسد حل اين موضوع، يكي از مقدمات طرح ازدواج موقت به عنوان پديده‌اي اجتماعي براي حل معضلات جنسي است.راه‌حل دوم كه در اين ميان طرح شده، استفاده از حكم ازدواج موقت به عنوان راهي براي ايجاد نامزدي شرعي است. سنت غربي كه به تدريج در ايران فراگير مي‌شود، مبني بر نامزدي و نوعي دوستي بين دختران و پسران در آستانه ازدواج است كه مي‌تواند پيامدهاي ناهنجار اخلاقي، ديني و حتي اجتماعي را بر جاي گذارد و خانواده‌ها را با چالش روبه‌رو سازد. در اين ميان، مدافعان طرح ازدواج موقت، اين حكم شرعي را روشي براي مجاز كردن دوستي‌هاي مذكور و ايجاد نامزدي شرعي برمي‌شمارند كه به دليل مجاز كردن ارتباط دختر و پسر و محدود كردن بخشي از روابط جنسي، مي‌تواند آثار مفيدي داشته باشد. البته منتقدان آن نيز عدم امكان تحديد اين‌گونه روابط و امكان جايگزيني آن به جاي ازدواج را كه به بالاتر رفتن سن ازدواج فعلي نيز مي‌انجامد و همچنين پيامدهاي اجتماعي آن از قبيل بارداري‌هاي گسترده ناخواسته و اختلاف خانوادگي را از جمله معايب ترويج اين طرح برمي‌شمارند.بدون آن‌كه قصد تأييد يا رد اين ايده را داشته باشيم، به نظر مي‌رسد طرح اين ايده، نوعي پاك كردن صورت مسئله مشكلات ازدواج جوانان باشد. تسهيل در ازدواج جوانان كه چند سال پيش با طرح ازدواج‌هاي ساده و دانشجويي رونق گرفت، به دليل كم‌توجهي مسئولان يا عدم توفيق كامل آنان در حل مشكلات مسكن ارزان‌قيمت براي زوج‌هاي جوان و ارايه تسهيلات و امكانات مراسم ازدواج، به حاشيه رفته و رويكرد به طرح‌هاي جايگزين، به معناي در حاشيه ماندن طرح مذكور است.از سوي ديگر، ساده‌انديشي است كه وجه فساد اخلاقي در ميان بخشي از جوانان را با چنين طرح‌هايي برطرف نمود، چراكه تقيد ديني در برخي از اين امور، در حيطه حريم خصوصي افراد قرار دارد و بسياري از مبتلايان به فساد اخلاقي و جنسي، اصولا تقيدي به مسائل شرعي ندارند كه بتوان مشكل آنان را با چنين طرح‌هايي برطرف كرد.با اين حال به نظر مي‌رسد، مسئولان مربوطه، پيش از طرح موضوعات اينچنيني در جامعه، در حالي كه ابعاد، پيامدها و ملزومات آن روشن نشده است، بايد با انجام مباحث فقهي، كارشناسي، روانشناسي و اجتماعي، به موشكافي موضوع پرداخته و در پايان، جمع‌بندي مباحث را به جامعه ارايه كنند.